اشعار احمد


اشعار احمد

اول هست لازم چند چهره گاه شاد و گه عبوس گاه چون سگ باوفا گه غیرتی مثل خروس با ابهت گاه چون شیری که در بیشه رود گاه گاهی هم مثال گربه ای ناز ملوس دوم محتاج یک بوسه از آن لبانم من تا بوسه...

اول

هست لازم چند چهره گاه شاد و گه عبوس
گاه چون سگ باوفا گه غیرتی مثل خروس
با ابهت گاه چون شیری که در بیشه رود
گاه گاهی هم مثال گربه ای ناز ملوس

دوم
محتاج یک بوسه از آن لبانم من
تا بوسه بعدی شاید نمانم من
چون رود دنبال دریای چشمانت
توبستر رودی در تو روانم من
سر تا بچرخانی پیری رسد از راه
فرصت غنیمت دان تا که جوانم من

سوم
با اهل جهان هیچ دگر کار ندارم
تابوت من آهسته ببر سوی مزارم
تابوت من آهسته ببر دغدغه دارم
تا بر سر خاکم برسد مادر زارم

چهارم
مثل مرد نکو نام شیخ اجل
عشق هرگز نمُردِ و نمی میرد

عشق بالا تری ست در یوسف
سیئه دامنش نمی گیرد
احمد صحرایی کاش


احمد صحرایی کاش



ماهِ بلند اندام