نمی دانی


نمی دانی

نامه ها برایت می نویسم می دانم که نمی خوانی رنگهایشان همه سرخ است می دانم که نمی دانی این حکایت من است حکایتی از باران و کویر اگرچه دل خانه توست می دانم که نمی مانی

نامه ها برایت می نویسم
می دانم که نمی خوانی
رنگهایشان همه سرخ است
می دانم که نمی دانی
این حکایت من است
حکایتی از باران و کویر
اگرچه دل خانه توست
می دانم که نمی مانی




خزان‌زده