شاید


شاید

شاید شاید امشب بتوانم که به خوابی بروم، یا برای سور و سات ساز سه تاری بزنم، یا در این جشن ساقی شرابی بشوم، هی بریزم تا که صاحب ثوابی بشوم شایدم دست به دور کمرت حلقه کنم برای غرق شدن در بغلت حمله...

شاید

شاید امشب بتوانم که به خوابی بروم،
یا برای سور و سات ساز سه تاری بزنم،
یا در این جشن ساقی شرابی بشوم،
هی بریزم تا که صاحب ثوابی بشوم

شایدم دست به دور کمرت حلقه کنم
برای غرق شدن در بغلت حمله کنم
پاره های روح را با جای بوسه های تو،
پاره های لب را با لب تو وصله کنم

شاید فردا مادری بی داغ بیدار شود؛
پسرش از شغل بیکار شود.
دختری بی دلهره از جبر و زجر جامعه،
روی ساحل رو به آب راوی گیتار شود.

شاید فردا پدری بی درد بیدار شود؛
فندک دیروز ثبت ترک سیگار شود.
پسر فقر با عزمش ولی بی خستگی،
با جواهر عازم یار در دیدار شود.

شاید اینبار پیروز فاتح قصه شود،
نون هر بازاری و کارگری سکه شود
یا که اینبار، بجای خشکسالی و سراب
تمام ارومیه های مام زنده شود.

کاش میشد شایدم را به زمان میبافتم؛
جای دفن آرزو، تخم امید میکاشتم،
رویای دنیایی غرق شده در رنگ سبز را،
منتظر یک طلوع در پشت کوه میزاشتم.

.....
شاید هرسال تا ابد یکسال خونین باشد،
زندگی در زندان یک کار روتین باشد،
از خزونی سرخ تا سرخی خزون؛
آنقدر میشورم تا مرگ شیرین باشد.
.....

آرین

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


بهترین و زیباترین شعر درباره جشن خودکار برای کلاس سوم و چهارم ابتدایی