پدر
رفتی پدر هنوز دچارِ مصیبتم هرگز نکاستهست از اندوه و حسرتم مثلِ گلی تکیده در ایوانم و هنوز دنبالِ آب نه، که محتاج صحبتم سن ام رسیده است به پنجاه، ای پدر چون کودکی خوشم که نمایی نصیحتم مریم...
رفتی پدر هنوز دچارِ مصیبتم
هرگز نکاستهست از اندوه و حسرتم
مثلِ گلی تکیده در ایوانم و هنوز
دنبالِ آب نه، که محتاج صحبتم
سن ام رسیده است به پنجاه، ای پدر
چون کودکی خوشم که نمایی نصیحتم
مریم گلی که عطر سپرده به کوچهها
دنبالِ با شکوهترین ِ اصالتم
مثلِ همیشه در شبِ این روزهایِ تلخ
من پابهپای دفتر و خودکار و خلوتم
در جنگِ سرنوشت که سوزانده سینه را
از تو نوشتن است تمامیِ ثروتم
در سینه مرغِ آرزویت حبس گشته است
در انتظارِ دیدنِ تو تویِ نوبتم
رضوان امیری رسکتی (مریم)