بهار


بهار

ناگهان شیشه خواب شکست گل مست از خواب زمستانی بود با شکست دل آدم برفی یخ شبنم وا شد دشت با شبنمی از خواب پرید ، ننه سرما کمی حوصله کرد غنچه ها چون وا شد بار و بندیل سفر بست و رفت ساعتی چند...

ناگهان
شیشه خواب شکست
گل
مست از خواب زمستانی بود
با شکست دل آدم برفی
یخ شبنم وا شد
دشت با شبنمی از خواب پرید ،
ننه سرما کمی حوصله کرد
غنچه ها چون وا شد
بار و بندیل سفر بست و رفت
ساعتی چند گذشت
آب از دشت و دمن جاری شد
گل ، بلبل ، من و یک رویای تکراری
چهره پرداز گل ز رنگ نگار
نقش خورشید چه میبرد در کار
سفره عشق مهیا شده بود
دامن دشت چه زیبا شده بود
زندگی،
عشق،
صفا ،
همه معنا شده بود ...
به گمانم
گل جواب سلام خورشیداست
دوست در روی دوست خندیده است....

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


بهترین و زیباترین شعر درباره جشن خودکار برای کلاس سوم و چهارم ابتدایی