نشد


نشد

نشد گفتم همیشه پیش تو باشم ولی نشد در گوشه ای به قلب تو جا شم ولی نشد رفتم که بعد از اینهمه غم، در کنار تو از گیرودار غصه رها شم ولی نشد گفثی که میرسی و مرا مژده ای می دهی تا بی خیال چون و چرا شم...

نشد
گفتم همیشه پیش تو باشم ولی نشد
در گوشه ای به قلب تو جا شم ولی نشد

رفتم که بعد از اینهمه غم، در کنار تو
از گیرودار غصه رها شم ولی نشد

گفثی که میرسی و مرا مژده ای می دهی
تا بی خیال چون و چرا شم ولی نشد

افتاده ام اگرچه که از پا به گوش خود
گفتم دوباره دست به عصاشم ولی نشد

میشد دوباره حال و هواپی عوض کنم
بلکه مقیم شهر شما شم ولی نشد

درد مرا که نزد طبیب تو گفته اند
میشد دوباره دار و و دوا شم ولی نشد

من جرعه نوش عشق تو هستم که سالها
می شد بدون درد و بلا شم ولی نشد



حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


بهترین و زیباترین شعر درباره جشن خودکار برای کلاس سوم و چهارم ابتدایی