اول ِ بهار


اول ِ بهار

من لباسمو‌ که سبزه، از زمستان دارم و اکنون که بهاره، من سبز اندر سبزم لبخندی هم که همیشه با منه از قدیم، اونم از خداست که دارم با تمام قِصه و غصه، زمین میرقصه میگذره میگذره، تا میشه زمستان...

من لباسمو‌ که سبزه، از زمستان دارم
و اکنون که بهاره، من سبز اندر سبزم

لبخندی هم که همیشه با منه
از قدیم، اونم از خداست که دارم

با تمام قِصه و غصه، زمین میرقصه
میگذره میگذره، تا میشه زمستان بازهم

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


وقتی نمک شرکت کننده بیشتر از مهران مدیری/همه از خنده رفتند روی هوا + فیلم