باورِ تازگی


باورِ تازگی

آنچه من حس می‌کنم در باورم نیست آنی که هست در زندگی من مرد تکرارها نیستم ذهنم مکدّر می‌شود ز این روزمرگی هرچه هست دور و برم محصور گشته در بردگی نوآورانه بی قید و شرط باید نفس تازه کند با طراوت...


آنچه من حس می‌کنم در باورم
نیست آنی که هست در زندگی
من مرد تکرارها نیستم
ذهنم مکدّر می‌شود
ز این روزمرگی

هرچه هست دور و برم
محصور گشته در بردگی
نوآورانه بی قید و شرط
باید نفس تازه کند
با طراوت دور شود از بندگی

درگیر حقیقت‌های نهانم بی‌گمان
آنی که عریان نگشته تا الان
خسته ام از کهنگی
من عمیقا
طالب خلق بدیعیات
هستم خوب و بد
تا برون آیم از این آشفنگی

این همان حس حقیقی آرش است
این شکوهِ باور است و رونقِ ارزندگی
تا نفس هست تازگی باید کشید
پررنگ و پر احساس بر بوم زرنگار زندگی


پ ن:

(آنی ) : آنچه ، آن چیزی
(تازگی) : نویی و شادابی
(عریان) : مکشوف
(زرنگار) : چیزی که با آب زر نقاشی شده


هیچیک

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


کشتی فرنگی جام تختی / فینالیست‌های پنج وزن دوم مشخص شدند