آزادی


آزادی

هوا مثل همیشه نیست پرنده ای تو بیشه نیست رمق درختا پس کجاست برگ اونا چراجداست؟ خورشیدپریشونه انگار با روز نمی مونه انگار دریای وحشت جاری شد روزای خوب فراری شد کودک بازیگوش من پنهون شده آغوش...





هوا مثل همیشه نیست
پرنده ای تو بیشه نیست
رمق درختا پس کجاست
برگ اونا چراجداست؟
خورشیدپریشونه انگار
با روز نمی مونه انگار
دریای وحشت جاری شد
روزای خوب فراری شد

کودک بازیگوش من
پنهون شده آغوش من
پرت کرده اسباب بازیهاش
فکر چیه؟جون باباش
صدای بنگ بنگ تفنگ
یادش میاره،روز جنگ
دشمن تو خواری وزبون
تویاد کودکم نمون

شادی با ما غریبه شد
راهی جایی دیگه شد
صدای پرواز نمیاد
روزای خوب دادی به باد
صدایی تنها توی گوش
خونو میاره اون به جوش
تیر وتفنگ ما نمیخوایم
زخمی جنگ ما نمی خوایم

مادری با چشم پر خون
توی آغوش ،طفل بی جون
پدری توی دست داره
دست کودک بی سرخود
می سازه تو خاطرش باز
کودک خود در بر خود
عروس تیره بخت جنگ
لباسش شد کفن اون
مرگ بر مسبب این ننگ
دشمنان نااهل وزبون

مردو زن و کودک وپیر
زیر رگبار تفنگ وتیر
توپ وتفنگ،ما نمیخوایم
کشته ی جنگ ما نمیخوایم

جمع کنید دشمنان کفر
ماشین جنگی تان را
برشما لعنت خدا
وهر چه حامی شما

دشمن صهیونیسم شرّ
ناقض حقوق این بشر
برشما باد لعن ونفرین
محو شید از جان فلسطین

کشته ی جنگ ما نمیخوایم
توپ وتفنگ ما نمیخوایم
دشمن تو خواری وزبون
تو یاد کودکم نمون

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


رونمایی از لباس جدید تیم لیورپول