برای تو
علی جعفری وقتم گذشت و ننوشته ام شعری برای تو از بس در فکر تو بودم که گشتم نوای تو پاکیزه ترین عشق منی و در خلقت جهان دستان تو را میبوسم و میشوم فدای تو مرغابی برکه هستیم و تو هم در...
علی جعفری
وقتم گذشت و ننوشته ام شعری برای تو
از بس در فکر تو بودم که گشتم نوای تو
پاکیزه ترین عشق منی و در خلقت جهان
دستان تو را میبوسم و میشوم فدای تو
مرغابی برکه هستیم و تو هم در کنارمی
آرام به روی آب می روم از طبع صفای تو
داوود را خوش است و آواز این پرندگان
خود درزبور هستیم و دیده ایم صدای تو
الهام پرندگان بهشت هم میرسد به گوش
با گوش خود شنیده ام من شرح نوای تو
الماس را چو دیده ای میدرخشد به بخت
بر روی تاجی گذاشتهام میدهم برای تو
تقدیر بر اینست که طلا میشوی به دست
حک ات میکنم بجام ودل این هم وفای تو
از حال سپیده ام بگویید که گل شده است
بازار گل فروشان را هم خریده ام شفای تو
با جعفری چه کرده ایکه عاشقتر شده است
این شور عشق است که او میدهد دوای تو
شاعر :علی جعفری
تاریخ سروده شده : 29 فروردین 1403
نام شعر : برای تو
وقتم گذشت و ننوشته ام شعری برای تو
از بس در فکر تو بودم که گشتم نوای تو
پاکیزه ترین عشق منی و در خلقت جهان
دستان تو را میبوسم و میشوم فدای تو
مرغابی برکه هستیم و تو هم در کنارمی
آرام به روی آب می روم از طبع صفای تو
داوود را خوش است و آواز این پرندگان
خود درزبور هستیم و دیده ایم صدای تو
الهام پرندگان بهشت هم میرسد به گوش
با گوش خود شنیده ام من شرح نوای تو
الماس را چو دیده ای میدرخشد به بخت
بر روی تاجی گذاشتهام میدهم برای تو
تقدیر بر اینست که طلا میشوی به دست
حک ات میکنم بجام ودل این هم وفای تو
از حال سپیده ام بگویید که گل شده است
بازار گل فروشان را هم خریده ام شفای تو
با جعفری چه کرده ایکه عاشقتر شده است
این شور عشق است که او میدهد دوای تو
شاعر :علی جعفری
تاریخ سروده شده : 29 فروردین 1403
نام شعر : برای تو