بی خبر
سلام ای پناهِ یوش، متاع عاشقی خلع اختیار بود نه بی خبری.. بی خبر از تو تصادم بارش و پنجره یا تلاقی گرگ و میش بی توفیر است اشک نان بر فراز محبت عشق می چکد قصد عزیمت با تو به ناشناخته...
سلام
ای پناهِ یوش،
متاع عاشقی خلع اختیار بود
نه بی خبری..
بی خبر از تو
تصادم بارش و پنجره
یا تلاقی گرگ و میش
بی توفیر است
اشک نان
بر فراز محبت عشق می چکد
قصد عزیمت با تو
به ناشناخته ترین
راز های هستی
فسخ میشود
به خاطره یک قطره اشک
خوشا سفر به آغوشت بی پروا
خوشا سفر به آغوشت بی استخاره...
علیرضا
ای پناهِ یوش،
متاع عاشقی خلع اختیار بود
نه بی خبری..
بی خبر از تو
تصادم بارش و پنجره
یا تلاقی گرگ و میش
بی توفیر است
اشک نان
بر فراز محبت عشق می چکد
قصد عزیمت با تو
به ناشناخته ترین
راز های هستی
فسخ میشود
به خاطره یک قطره اشک
خوشا سفر به آغوشت بی پروا
خوشا سفر به آغوشت بی استخاره...
علیرضا