قبرستان


قبرستان

پنج شنبه شبی خاطر یاران قدیمی کردم از بهر ملاقات زباغچه کمی گل کندم چادر و کفش وکله پوشیدم و راهی گشتم وقتی به شهر رسیدم ساکت و آرام همه خوابیده خبری از بانک نبود چراغ قرمز و کافی شاپ نبود بهر...

پنج شنبه شبی خاطر یاران قدیمی کردم از بهر ملاقات زباغچه کمی گل کندم چادر و کفش وکله پوشیدم و راهی گشتم
وقتی به شهر رسیدم ساکت و آرام همه خوابیده خبری از بانک نبود چراغ قرمز و کافی شاپ نبود
بهر دوستان سلام و قران خواندم
نام دوستان گفتم و شعر خواندم
هیچ جوابی نشنیدم کمی فکر کردم
آنهمه هیاهوی جوانی وغرور چه شد
آنهمه کارو تلاش و پول چه شد
آخر کار که یک متر زمین تختم شد
کفن وسه متر پارچه نخی لباسم شد

کاش کمی ملاحظه ورعایت در کارم بود
وانگهی قبرستان واقعا آرامگه و
جایم بود

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


رونمایی از لباس جدید تیم لیورپول