تمام آرزوها سوخت
دو دستم را رها کردی، تمامِ آرزوها سوخت تمامِ عشق بازی و تمامِ گفتگوها سوخت درونِ عشق مان دیوانی از اشعار میدیدم ولی تو رفتی و در من فروغ و شاملوها سوخت تو در خوابم و در فالم همیشه پیشِ من بودی در...
دو دستم را رها کردی، تمامِ آرزوها سوخت
تمامِ عشق بازی و تمامِ گفتگوها سوخت
درونِ عشق مان دیوانی از اشعار میدیدم
ولی تو رفتی و در من فروغ و شاملوها سوخت
تو در خوابم و در فالم همیشه پیشِ من بودی
در آخر دفترِ فال و دکانِ پیشگوها سوخت
من و تو اعتبارِ دائمیِ عشق بودیم و
زِ بعدِ ما تمامِ اعتبار و آبروها سوخت
برایم تو مسیری از رسیدن تا خدا بودی
و بعدِ تو نماز و روزه و حتی وضوها سوخت
برای دیدنِ تو شهرها و کوچهها را جستجو کردم
و بعدت شهرها و کوچهها و جستجوها سوخت
تمامِ عشق بازی و تمامِ گفتگوها سوخت
درونِ عشق مان دیوانی از اشعار میدیدم
ولی تو رفتی و در من فروغ و شاملوها سوخت
تو در خوابم و در فالم همیشه پیشِ من بودی
در آخر دفترِ فال و دکانِ پیشگوها سوخت
من و تو اعتبارِ دائمیِ عشق بودیم و
زِ بعدِ ما تمامِ اعتبار و آبروها سوخت
برایم تو مسیری از رسیدن تا خدا بودی
و بعدِ تو نماز و روزه و حتی وضوها سوخت
برای دیدنِ تو شهرها و کوچهها را جستجو کردم
و بعدت شهرها و کوچهها و جستجوها سوخت