شیوع بی غیرتی
کرده در عالم شیوع بیغیرتی یا علی جان تیغ بر کش همتی دختران بیمعجر و عریان شدند فاش میگویم که چون شیطان شدند فتنه دشمن تهاجم گشته است مردی و مردانگی گم گشته است دوره فرزند سالاری شده تیغ...
کرده در عالم شیوع بیغیرتی
یا علی جان تیغ بر کش همتی
دختران بیمعجر و عریان شدند
فاش میگویم که چون شیطان شدند فتنه دشمن تهاجم گشته است
مردی و مردانگی گم گشته است
دوره فرزند سالاری شده
تیغ دشمن را ببین کاری شده
بدحجابی رخنه کرده بس عجیب
چادر این سوغات زهرا شد غریب
حرمت مردانه شد زیر سوال
ای جوانان کو همه فر و جلال
گرم گشته کار بازار نفاق
میوههای تلخشان گشته طلاق
وای شد بی غیرتی فرهنگ ما
وای از این چهره صدرنگ ما
در لباس زهد طنازی کنند
با همه اعمال دین بازی کنند
کار و بار دین فروشان گشته گرم
یا علی دیگر ندارند هیچ شرم
وای از تزویر ننگ و نامها
شد جهان لبریز از نممامها
قصه شد آن آهن دست عقیل
دست شیطانی مگر گشته دخیل
در عمل آیا مسلمان بودهایم ؟
یا به فکر بینوایان بودهایم ؟
از یتیمان دستگیری کردهایم ؟
یا فقط فکر امیری کردهایم
در مسلمانی ما انکار نیست
نیمه شبها گشنهای بیدار نیست
ما فقط نام مسلمانی یدک
میکشیم اینکه نباشد جای شک
ای نمکدان را شکسته بارها
نون به نرخ روز خوردن تا کجا
آه بر تخت طمع دل دادهها
خون مردم خورده آقازادهها
آه ای مسند نشینان عزیز
دادهاید ما را از این دوران تمیز
آه ای دزدان اندر قافله
با شیاطین زمان در معامله
دین به یغما بردگان در عصر ما
خستهاید از آیههای نصر ما
یا علی جان تیغ بر کش همتی
دختران بیمعجر و عریان شدند
فاش میگویم که چون شیطان شدند فتنه دشمن تهاجم گشته است
مردی و مردانگی گم گشته است
دوره فرزند سالاری شده
تیغ دشمن را ببین کاری شده
بدحجابی رخنه کرده بس عجیب
چادر این سوغات زهرا شد غریب
حرمت مردانه شد زیر سوال
ای جوانان کو همه فر و جلال
گرم گشته کار بازار نفاق
میوههای تلخشان گشته طلاق
وای شد بی غیرتی فرهنگ ما
وای از این چهره صدرنگ ما
در لباس زهد طنازی کنند
با همه اعمال دین بازی کنند
کار و بار دین فروشان گشته گرم
یا علی دیگر ندارند هیچ شرم
وای از تزویر ننگ و نامها
شد جهان لبریز از نممامها
قصه شد آن آهن دست عقیل
دست شیطانی مگر گشته دخیل
در عمل آیا مسلمان بودهایم ؟
یا به فکر بینوایان بودهایم ؟
از یتیمان دستگیری کردهایم ؟
یا فقط فکر امیری کردهایم
در مسلمانی ما انکار نیست
نیمه شبها گشنهای بیدار نیست
ما فقط نام مسلمانی یدک
میکشیم اینکه نباشد جای شک
ای نمکدان را شکسته بارها
نون به نرخ روز خوردن تا کجا
آه بر تخت طمع دل دادهها
خون مردم خورده آقازادهها
آه ای مسند نشینان عزیز
دادهاید ما را از این دوران تمیز
آه ای دزدان اندر قافله
با شیاطین زمان در معامله
دین به یغما بردگان در عصر ما
خستهاید از آیههای نصر ما