طعم تماشا
. همزاد بهار بود، چشمانش طعم تماشا میداد، ماه بر لبهای پر خنده اش تکیه داشت. سرخی گونه هایش، پراز وسوسه سیب بود، که گریز از بهشت را توجیه میکرد، اما افسوس که سهم من از بهار ازمون تلخ...
.
همزاد بهار بود،
چشمانش طعم تماشا میداد،
ماه بر لبهای پر خنده اش تکیه داشت.
سرخی گونه هایش،
پراز وسوسه سیب بود،
که گریز از بهشت را توجیه میکرد،
اما افسوس که سهم من از بهار
ازمون تلخ صد خزان بود
همچون اغازی که پایانش پیدا بود.
افسانه ضیایی جویباری
.
همزاد بهار بود،
چشمانش طعم تماشا میداد،
ماه بر لبهای پر خنده اش تکیه داشت.
سرخی گونه هایش،
پراز وسوسه سیب بود،
که گریز از بهشت را توجیه میکرد،
اما افسوس که سهم من از بهار
ازمون تلخ صد خزان بود
همچون اغازی که پایانش پیدا بود.
افسانه ضیایی جویباری
.