جادوی عشق


جادوی عشق

از سنگ واره قلبت که از کند و کاوِ مقبره ی خاموش سینه ات زیر خروارها حرف نگفته شعر ناشِنُفته خاطرات آشفته و درد های نهفته برآمده می توان آثار یک عشق باستانی را به وضوح تماشاکرد قلبی با رگ های...

از سنگ واره قلبت
که از کند و کاوِ
مقبره ی خاموش سینه ات
زیر خروارها حرف نگفته
شعر ناشِنُفته
خاطرات آشفته
و درد های نهفته
برآمده
می توان
آثار یک عشق باستانی را
به وضوح
تماشاکرد
قلبی با رگ های مسدود
از ظلم بی مهری
از غم دوری
از فشار دلتنگی های دمادم

اما هنوز
جوشش خون
خون عشق
در این قلب خسته
گواه
جادوی عشق است.


مهد عبداله زاده 1403 02 20



کلاه