تنش های غم


تنش های غم

دست، از این همه اوهام، نشد بردارم جغدم اما به تنم جلد کبوتر دارم فکر کردم به هوایت پر و بالی بزنم خوش خیالم، من بیچاره مگر پر دارم؟ شعر آتش شد و از برق نگاهت برخاست شعله در خط به خط سینه ی دفتر...

دست، از این همه اوهام، نشد بردارم
جغدم اما به تنم جلد کبوتر دارم

فکر کردم به هوایت پر و بالی بزنم
خوش خیالم، من بیچاره مگر پر دارم؟

شعر آتش شد و از برق نگاهت برخاست
شعله در خط به خط سینه ی دفتر دارم

با اقاقی و رزِ باغچه یادت کردم
با خیالت لحظاتی خوش و بهتر دارم

با تو و خاطره های تو چه باید بکنم
چقدر پرسش ناگفته که در سر دارم

تکه های دل وامانده و مجروحم را
باید از زیر تنش های غمت بردارم

محمدحسین ناطقی



ببینید | شوخی بامزه کاربران فضای مجازی با اظهارنظر احمدی‌نژاد برای شرکت در انتخابات ریا...