جوانمَرد


جوانمَرد

در این دنیای نامردی که گشته وادی سردی به دنبال چه میگردی که درگیرِ چنین دردی اگر دنبال عشقی تو سفر کن وادی عشاق رسیدی گر چنین جایی سزاوارِ جوانمردی نیافتی گر نشانی از شروط وادی مردان گذر کن مَهد...



در این دنیای نامردی که گشته وادی سردی
به دنبال چه میگردی که درگیرِ چنین دردی
اگر دنبال عشقی تو سفر کن وادی عشاق
رسیدی گر چنین جایی سزاوارِ جوانمردی
نیافتی گر نشانی از شروط وادی مردان
گذر کن مَهد نامردان بِایستی عهدِ نامردی
تو ساکن گشتی میخانه ننوشیدی میِ مستی
سِزای تاجِ زرینی که فرق است درد و بی دردی
چو کوه هم استوار باشی ببازی بازی دنیا
مگر بی اعتنا بیند که در رقاصی دل سردی
خیانت کرد خیانتگر دلش گرم بود به تابستان
زمستان بزم رقص آرا که داند بر نمی گردی
به نزد شخص بی عاری چه دارائی چه نادری
چه دارد شأنی نالیدن جوانمرد یا که نامردی
به زنجیر ندامت کشِ تو دست و پایِ نامرد را
چنین گر گفتنت بی رحم رسیدی وادی مردی
لسان الحال احوالات مردان ،بشنو ازحافظ
شدی ناخوش نامردی شدی خرسند جوانمردی



تقدیم به:
جوانمردان تاریخِ بی تاریخِ بنی آدم


26 اردیبهشت 1403
طبیب حافظ کریمی( لسان الحال )





ببینید | شوخی بامزه کاربران فضای مجازی با اظهارنظر احمدی‌نژاد برای شرکت در انتخابات ریا...