قهوه ی عشق


قهوه ی عشق

بخارِ قهوه هامون، روی فنجون گرمای دستِ تو که، تو دستمه آروم ترینم کنجِ آغوشت همون آرامشی که حَقَّمه میونِ ثانیه های بی قرار من و تو یه دنیا حَرفیم واسه هم دیدنِ چشمات چه زود تموم میشن دوباره دوری و...

بخارِ قهوه هامون، روی فنجون
گرمای دستِ تو که، تو دستمه
آروم ترینم کنجِ آغوشت
همون آرامشی که حَقَّمه

میونِ ثانیه های بی قرار
من و تو یه دنیا حَرفیم واسه هم
دیدنِ چشمات چه زود تموم میشن
دوباره دوری و دلتنگی و غم

منمو شبای تنهاییم، بی تو
خواب با چشمام چه غریبه
خیالِ تو اما واسه من
آشِنا ترین رفیقه

دلِ بی زبونِ پرحَرفم
سهمش حالا، فقط سکوته
میدونی بدونِ دستات
دست های من، برهوته

چرا وقتی که تو نیستی
کسی برام آشِنا نیست
مگه تو تمومِ این دنیا
هیچکسی جز ما دوتا نیست؟

تو چی داره توی چشمات
که منو آروم میکنه
تویی که نبودنت، ندیدنت
هوای دلو، بارون میکنه



گوهر گم گشته