زخم زبان


زخم زبان

زخم زبان دل من پیش تو بود و دل خونم نگران من‌گرو گان تو بودم تو دلت با دگران زخم بر دل زدی و خون به دل ما کردی خنجری مانده به سینه پس از آن زخم زبان فکر کردی که غریبم به خدا در بندم بند گیسوی...

زخم زبان

دل من پیش تو بود و دل خونم نگران
من‌گرو گان تو بودم تو دلت با دگران

زخم بر دل زدی و خون به دل ما کردی
خنجری مانده به سینه پس از آن زخم زبان

فکر کردی که غریبم به خدا در بندم
بند گیسوی کمندی که زد ی بر دلمان

دل بیچاره که غیر ازتو ندارد کس و کار
سر سودازده سر خورده شده بین کسان

در بدر بودن من عادت دیرین من است
ترک عادت نکند عاشق دلسوخته جان

بی زبان بودم وبا هر سخنت نالیدم
صبر در قامت غم هاش شده بسته دهان

گفته بودند که صیقل بدهداشک بدل
رود جاری شده از اشک برسینه روان


خواهشم گر چه ندارد اثری در دل تو
لا اقل محض خدا از غم عشقت برهان



برای تابستان امسال با گوشواره‌های نامتقارن وارد میدان شوید!