من


من

من... نوایی نواخته که گوشی نیست برای شنیدنش ارتعاشی بیهوده در خلا و پیامی از عشق که جذبه ی هیچ بوم قرمزی نیست برای کشیدنش حرارت درون سوخته ای ست زیر خاکستر فقر هیمه ای لبالب مشتاق کمک تنورشاعر:مجید قلیچ خانی

من...
نوایی نواخته
که گوشی نیست برای شنیدنش
ارتعاشی بیهوده در خلا
و پیامی از عشق
که جذبه ی هیچ بوم قرمزی نیست
برای کشیدنش
حرارت درون سوخته ای ست
زیر خاکستر فقر
هیمه ای لبالب مشتاق کمک
تنور نان ندیده ای
که به آیین گندم
واقف بود
و سهمش خمره ی آب و نمک
من...
نطفه ی جهیده ی بخاری
که ابر کرامتش مقتدا شد
ومذهب میعان
در پوسته ی آبی آب
زمینش کوبید
و اخته ی ارتفاع شد
در من فقط حسرت تو ست
اگر که زانوان بی رمقی را
چون طفل شیرخوار
در آغوش گرفتم
و قصه های قامت استوار نخل را خواندمش
نکاویدم
قسم به رفته های جوانی نکاویدم
فلسفه ی پیچیده ایست
قانون تباهی و تبانی

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


این ویدیو مناسب افراد زیر 18 سال نیست!