تفسیرآیه 100 سوره مائده


تفسیرآیه 100 سوره مائده

تفسیرآیه 100 سوره مائده را اینجا بخوانید.

به گزارش خبرنگارحوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛قرآن سراسر اعجاز در زندگی مادی و معنوی است. اگر ما آن را با معرفت تلاوت کنیم، حتماً اثرات آن را خواهیم دید. برای آگاهی‌ و فهم بهتر و بیشتر آیات قرآن کریم هر شب تفسیر آیاتی از این معجزه الهی را برای شما آماده می‌کنیم.

سوره مائده به معنى سفره آراسته از غذا است.مائده نام پنجمین سوره قرآن که از آیه 112این سوره گرفته شده است. قسمتى از این سوره درباره تقاضاى حواریّون و یاران حضرت عیسى(ع)است که از او خواستند سفره اى آراسته از غذا براى آنان از طرف خداوند نازل شود.بعضى از موضوعات مطرح شده در این سوره عبارتند از:بیان معارف اسلامى موضوع رهبرى بعد از رسول خدا(ص) نفى اعتقاد مسیحیت به تثلیث، موضوع وفاى به عهد و عدالت اجتماعى، شهادت به عدل، داستان هابیل و قابیل فرزندان آدم(ع) و تحریم قتل نفس و معرفى غذاهاى حلال و حرام و بیان قسمتى ازاحکام مربوط به وضو و تیمّم. این سوره 120آیه دارد و در مدینه نازل شده است.نام های دیگرش: عقود، المنقذه است.

از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در فضیلت این سوره نقل شده است: «هرکس که سوره «مائده» را قرائت نماید، به تعداد همه یهودیان و مسیحیان که در این دنیا نفس کشیده اند، ده حسنه به او داده می شود و ده گناه از گناهان او پاک می گردد و ده درجه به درجاتش افزوده می گردد.»
ابوحمزه ثمالی از امام صادق علیه السلام روایت کرده است: «سوره مائده یکباره بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نازل شده است و 70هزار فرشته هنگام نزول، آن را همراهی می کردند.»

تفسیرآیه 100 سوره مائده

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

قُلْ لَا یَسْتَوِی الْخَبِیثُ وَالطَّیِّبُ وَلَوْ أَعْجَبَکَ کَثْرَةُ الْخَبِیثِ فَاتَّقُوا اللَّهَ یَا أُولِی الْأَلْبَابِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ﴿۱۰۰﴾
بگو پلید و پاک یکسان نیستند هر چند کثرت پلید[ها] تو را به شگفت آورد پس اى خردمندان از خدا پروا کنید باشد که رستگار شوید (۱۰۰)

بیان آیه
این آیه سیاقش نحوه اى است که گویا منفرد و غیر مربوط به ما قبل و ما بعد خود نازل شده و گویا زحمت ارتباط دادن آن به ما قبل و ما بعدش زحمتى بى نتیجه است ، آیه ایست مشتمل بر یک مثال کلى که خداوند آن مثال را براى بیان خصوصیتى که براى دین حق است در بین سایر ادیان ، و رفتار مردم نسبت به دین حق و دین باطل بکار برده است ، و آن خصوصیت این است که اعتبار در هر جا با حق است ، و لو اینکه اهل حق و جمعیت آن کم و معدود باشند، و در برابر خیر و سعادت باید تسلیم شد، هر چند بیشتر مردم مخصوصا اقویا از آن گریزان و روى گردان باشند، زیرا حق در احکام و نوامیسش جز بر عقل سلیم اعتماد ندارد، و حاشا که عقل سلیم مردم را جز به سوى صلاح مجتمعشان و جز به کارهایى که جامعه را احکام و انتظام مى بخشد راهنمایى نماید، خواه هواپرستان که همیشه اکثریت را دارا هستند بخواهند یانخواهند، این نظام کون است که مى بینیم جز پیرو آراء حقه نیست ، و ذره اى بخاطر دلخواه هواپرستان از نظم خود صرفنظر نمى کند، آرى اگر حق دنبال هواهاى این و آن را مى گرفت آسمان ها و زمین
قل لا یستوى الخبیث و الطیب و لو اعجبک کثره الخبیث
گویا مراد از یکسان نبودن (خبیث ) و (طیب ) (پلید و پاک ) این است که پاک بهتر از پلید است ، و چون گفتن این حرف مثل گفتن : آنچه در جوى مى رود آب است ، مى باشد، از این رو باید گفت جمله مبنى بر کنایه است ، به این بیان که مقام و منزلت پاک به حسب طبع اولى و اقتضاى فطریش از ناپاک بالاتر است ، بطورى که اگر عکس آن فرض شود و ناپاک براى بعضى از عوارض بهتر از پاک گردد لازمه اش این است که نخست مدارج کمال را یکى پس از دیگرى بپیماید تا بحد خوبى پاک رسیده و محاذى و برابر او قرار بگیرد تا خوب شود، سپس از آن درجه هم بالاتر رفته و ما فوق خوبى پاک قرار بگیرد، تا خوب تر از پاک شود.
بنابراین براى نفى این مطلب گفتن اینکه : خبیث و طیب یکسان نیستند، در انکار بهترى خبیث ابلغ و رساتر است ، از اینجا نیز معلوم مى شود براى چه نکته اى خبیث جلوتر از طیب ذکر شده است ، سیاق کلام در این آیه بیان این جهت است که زیادى و کثرت خبیث آنرا از طیب بهتر نمى کند، و چون در مقام بیان این جهت است ، باید اول خبیث را ذکر کند، و بفرماید: بد مانند خوب نیست اگر چه خیلى هم زیاد باشد، و اما اگر در چنین مقامى بفرماید: طیب مانند خبیث نیست ، باید دنبالش فرموده باشد: و لو طیب خیلى هم کمتر از خبیث باشد، (دقت بفرمائید).
این را هم باید دانست که پاکى و پلیدى به هر معنائى که باشد دو وصف حقیقى و دو واقعیت خارجى هستند براى اشیاء، مانند طعام پاک و ناپاک ، و زمین پاک و ناپاک و امثال آن ، خداى تعالى هم آن دو را در امور مادى و واقعیت هاى خارجى بکار برده و مى فرماید: (و البلد الطیب یخرج نباته باذن ربه و الذى خبث لا یخرج الا نکدا) و نیز درباره روزى پاک فرموده :(و الطیبات من الرزق ) و اگر گاهى دیده مى شود که این دو کلمه در امور وضعى و اعتباریات قرار دادى بکار مى رود و مثلا گفته مى شود: حکم طیب یا خبیث ، خلق طیب یا خبیث ، این در حقیقت استعمالى است مجازى و بنوعى عنایت .
در آیه مور بحث گر چه تقوا، یا عبارت است از انجام کارهلاى نیک و طیب یا ترک کارهاى زشت و خبیث ، لیکن اینکه جمله (فاتقوا الله ) را متفرع کرده است بر جمله (لا یستوى الخبیث و الطیب ) و اینکه مسأله یکسان نبودن خبیث و طیب را از مسلمات گرفته ، شاهد قوى و زنده ایست بر اینکه مراد از طیب و خبیث پاک و پلیدهاى خارجى و حقیقى مى باشد، بنابراین ، دلیل خیلى روشن است و کسى نمى تواند در آن خدشه کند، بخلاف اینکه اگر مراد از طیب و خبیث کارهاى نیک و بد بود که در این صورت دلیل خیلى روشن نبود، زیرا هر طائفه و ملتى هر قدر هم منحرف باشند کار خود را خوب و اعمالى که مخالف میل و هواى نفس آنهاست بد مى پندارند.
منشاء قواعد دین ، خبیث یا طیب بودن اشیاء عالم است و ملاک بهتر و برتر بودن ، طیب بودن است نه بسیار بودن بنابراین در اینجا مطلب مبنى است بر مطلب دیگرى که خداى سبحان در موارد متعددى در کلام مجید خود آنرا بیان فرمود، و آن مطلب این است که دین از احکام فطرت و نوامیس خلقت است ، و چیزى را که دین دعوت به آن مى کند همان زندگى طیب و پاکیره است ، و چیزى را که از آن نهى مى کند همان زندگى آلوده و ناپاک است ، و خدا جز طیبات را حلال نکرده ، و جز خبائث را تحریم ننموده ، و لذا فرموده است : (فاقم وجهک للدین حنیفا فطره الله التى فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم ) و نیز فرموده (و یحل لهم الطیبات و یحرم علیهم الخبائث ) و نیز فرموده :(قل من حرم زینه الله التى اخرج لعباده و الطیبات من الرزق ).

تفسیرآیه 100 سوره مائده
پس ما حصل کلام این شد که خداى تعالى در آیه مورد بحث لا یستوى الخبیث و الطیب و لو اعجبک کثره الخبیث )مثالى زده است براى بیان اینکه قواعد دین ناشى هستند از صفاتى تکوینى که در اشیاى عالم است ، از پاکیها و پلیدیها، که بى شک در سعادت و شقاوت آدمیان تاءثیر تامى دارند، و فرقى در کم و زیاد آنها از جهت اثر نیست ، خوبش خوب است اگر چه اندک باشد، و بدش بد است اگر چه بسیار باشد. چون چنین است هر شخص عاقلى که پاکیها و پلیدیها را از هم تشخیص مى دهد و عقلش قدرت قضاوت اینکه پاک از ناپاک بهتر است و اینکه واجب است که در سعادت زندگى خویش بکوشد و خیر را بر شر ترجیح دهد باید از خداى تعالى ترسیده و راه او را سلوک کند، هیچگاه از اینکه اکثر مردم از راه خدا منحرفند مغرور نشود، و مانند آنان به کارهاى زشت و رذایل اخلاقى تن در ندهد، هوا و هوسهاى کشنده او را از پیروى حق باز ندارد، نه از راه فریبندگى مفتونش سازد، و نه از طریق تهدید زبونش کند، که اگر در برابر اکثریت منحرف چنین استوار ایستاد امید فلاح و رسیدن به سعادت انسانیت براى او هست .
فاتقوا الله یا اولى الالباب لعلکم تفلحون
این جمله تفریع است بر مثالى که در صدر آیه زده است ، و محصل معنى آن با رعایت این جهت که متعلق تقوا همان احکام شرعى است که مبتنى بر پاکیها و ناپاکیهاى تکوینى است . چنین مى شود: هیچ عاقلى در اینکه رعایت پاکیها و اجتناب از ناپاکیها در سعادت و رستگارى آدمى تاءثیر دارد شک نمى کند، از این رو واجب است که شما صاحبان عقل و بینش از خدا بترسید و به شرایع دین او عمل کنید تا شاید رستگار شوى.

انتهای پیام/

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه فرهنگی و هنری

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


روی کلید واژه مرتبط کلیک کنید
منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


هیچگاه موز و تخم مرغ را باهم نخورید