رسالت تئاتر انبساط خاطر و ارائه جوکهای سخیف نیست / روح انتقادی است که تئاتر را سرپا نگاه داشته است
گروه فرهنگ و هنر ــ یکی از مشکلاتی که تئاتر امروز ایران و نسل جوان کارگردانان و نویسندگان تئاتر گرفتار آن است، خالی شدن تئاتر از مفاهیم انتقادی است. کافی است همین امروز نگاهی به چند اثر نمایشی که روی صحنه است بیندازید...
گروه فرهنگ و هنر ــ یکی از مشکلاتی که تئاتر امروز ایران و نسل جوان کارگردانان و نویسندگان تئاتر گرفتار آن است، خالی شدن تئاتر از مفاهیم انتقادی است. کافی است همین امروز نگاهی به چند اثر نمایشی که روی صحنه است بیندازید تا دریابید که آثار تنها دل به فرم و تکنیک بستهاند و اغلب آنها چیزی برای گفتن نداشته و تنها به مدد صحنهها و نورهای پرطمطراق به جذب مخاطبان میاندیشند. در این راستا متدهای پستمدرنیستی که برای هنر، نفی هر روایت بزرگی را در پی داشته، تئاتر را از درون بیمحتوا و خالی و سطحی کرده و آن را به فرمهایی بیخاصیت و خنثی کاهش داده است. شاید این نه مشکلی مربوط به ما و این جغرافیا که خطری است که بهطور کلی هنر معاصر را در کام خود کشانده و میکشاند. در همین راستا و در تجویز راه برونرفت از این وضعیت حمیدرضا آذرنگ از ضرورت پرداخت به مضامین انتقادی و اجتماعی در تئاتر میگوید و معتقد است: «مگر در روح تئاتر چیزی به غیر از تعهد وجود دارد که از تئاتر متعهد میگوییم و با این شکل میخواهیم عدهای آدم را از عدهای دیگر جدا کنیم؟» آنچه در ادامه میخوانید بخشهایی از گفتگوی «ایلنا» با این نویسنده و کارگردان تئاتر است.
* با افزایش سالنهای خصوصی و به همان نسبت افزایش تئاترها در این سالها شاهد تنوع بیشتری در شکلهای تئاتری هم بودهایم. بهعنوان یک نمایشنامهنویس مولف میخواهم ارزیابیتان را از جایگاه متن در تئاتر امروز با این تنوع بگویید.
اینکه سالنها و به همان ترتیب تنوع کارها زیاد شده جای بسی خوشحالی است. باید آرزو کنیم که تئاتر بیشتر از این بتواند در بین مردم جا پیدا کند چون تئاتر خصوصی با این سالنها در دل اجتماع رفته و از جریان دولتی و محدود بودن مخاطبش بیرون آمده است. خوشبختانه در طول سال با تعداد زیادی اثر روبهرو هستیم که قطعا تاثیرات فرهنگیاش را روی عموم مردم و کسانی که روز به روز به مخاطبان تئاتری اضافه میشوند خواهیم دید. اما در بحث دیگر، من خودم از مدافعان این موضوع هستم که اثر نمایشی باید قصهگو و محتوا محور باشد. البته نه به این معنا که باید حتما چیزی به شکل شعاری در آن لحاظ شده باشد. ولی هر اثری چون از ذهن یک نویسنده و خالق بیرون میآید باید همراه با اندیشه آن آدم باشد و چیزی برای ارائه و گفتن داشته باشد. این چیز قطعا حرف شعاری و مانند آن نیست. ممکن است یک مجموعه تصویر در یک پرفورمنس بتواند این کار را بکند؛ هیچ فرقی ندارد. در دورههایی خصوصا در دو دهه اخیر جوانان ما بهشدت دچار فرمزدگی شدند و بهنوعی از محتوا فرار کردهاند به شکلی که مخاطب ما هم جوری تربیت شده بود که وقتی با اثری مواجهه میشد که چیزی از آن نمیفهمید برای اینکه متهم به نادانی و بیسوادی نشود ایستاده دست میزد، ولی نادانی در چشمهایش پیدا بود؛ این تاثیر بسیار کشنده و مرگباری روی هر جامعهای دارد.
* بسیاری از مدیران سالهاست راجع به تئاتر مردمی حرف میزنند. بهنظر میرسد یکی از مهمترین ابزارهای تحقق این هدف و ایجاد یا حفظ ارتباط با مردم همین قصهگویی باشد. فکر میکنید برای تحقق این هدف باید بیشتر به سمت تئاترهای اجتماعی حرکت کرد؟
دقیقا همینطور است. ببینید تئاتر از کجا آغاز شده است؟ برای ارتباط برقرار کردن و تعامل؛ ابتدا شکل بدنی داشته بعد شکل نوشتاری پیدا کرده است. اما در همه موارد میبینیم جریانی که تئاتر را سرپا نگه داشته روح انتقادیاش بوده که در تمام شرایط تئاتر فرهنگساز بوده و تاثیر بهشدت مستقیمی روی فرهنگسازی جوامع داشته است. به شکلی که غالب کشورهای صاحب اعتبار در درام و نمایش دستی دارند و تئاتر جزء مفاخرشان است. تئاتر گرانترین هنر تمام دنیاست؛ به خاطر اینکه شهرداریها و ارگانهای دولتی مکلفاند این بستر را فراهم کنند که این فعل فرهنگساز هدف خود را به سلامت به مقصد برساند. از ابتدای تاریخ تاکنون خلق نمایش در نهاد بشری بوده و با زبان بدن آغاز شده و بعد کلام و سپس نوشتار آغاز شده تا برسد به شکلهای نوین نمایشی؛ از همان اول فقط هدفش سرگرمی نبوده است. بخشی از تئاتر سرگرمی است. اما سرگرمی به چه مفهومی؟ این بحث مفصلی است. به نظرم تئاتر درحال برگشت به خودش است و خوشبختانه هنرمندان تازهای که به عرصه میآیند دغدغه دارند که تئاتر را در جایگاه خودش دوست داشته باشند نه تئاتر خالی از محتوا را.
* نگرانی ممیزان و تصمیمگیران اغلب نسبت به آثاری با مضامین اجتماعی و روز است. درحالیکه مردم جامعه درباره این مسائل مثل همین اختلاس و فساد و مشکلات اجتماعی صحبت میکنند و عملا دیگر در جامعه خطوط قرمز نیستند. فکر میکنید این نگرانی از کجا میآید؟
به خاطر انتشار آلودگی است که در ذات خودش دارد. مثل ویروس و میکروب میماند که نفس به نفس منتقل میشود. آنقدر که آدمهای کوتاهقامت آمدند و در راس مناصب و موقعیتهای بلندمقام قرار گرفتند و سعی نکردند قد بکشند تا هم قد منصبی که در آن قرار دارند بشوند بلکه تلاش کردند آن منصب را به اندازه خودشان کوتاه کنند. آنقدر آدمهای بیسواد راسهای مدیریتهایی که تخصصی بوده و نیاز به سواد مطلق داشته قرار گرفتند که روزگار عجیبی را پشت سر گذاشتیم که هنوز مانده تا تبعات آن عیان شود و بروز پیدا کند. الان مثل خیلی از بیماریها، دوره نهفتگی آن است، کمکم قرار است باز شود؛ الان اشارات و نشانههایش بیرون میزند اما تبعاتش خیلی گریبانمان را خواهد گرفت و خواهیم فهمید که چقدر ما را عقب نگه داشته است. به دلیل همین حضور آدمهای کم وزن در مناصب و موقعیتهای وزین چقدر آلودگی در دورههای گذشته منتشر شد و در ادارات و نهادها دست به دست این آلودگی چرخید تا اینکه دیگر کسی جرات ندارد کسی را متهم کند. در یک مجموعه آلوده هیچکس حق اعتراض به کسی دیگر را ندارد چون همه متهماند. وای به موقعیتی در موسسه، نهاد یا سازمان و وزارتی که راس آن آدم آلودهای باشد. آن نهاد تا بیاید آن آلودگی منتشر شده در دوران مدیریت آلوده را از خود بری و پاک کند شاید دو نسل باید فدا شوند. بیشتر مدیریتهای ما از حضور معاونانی که بتوانند نقدشان کنند و مشاورانی که از خودشان باسوادتر باشند ابا دارند.
* با همه این اتفاقها و مشکلات فکر میکنید تئاتر توانسته در تربیت سیاسی و فرهنگی و اجتماعی اقدامی کند؟
راجع به سیاست فکر میکنم ما کادرهایمان در همه ادوار مدیریتی خیلی خفه کننده بوده و این ربطی به مدیریتها ندارد. یک کادری هست که به مراتب بالاتر مرتبط است. ما اصلا حق گفتن نداشتیم. به دلیل اینکه حق نقد درست نداشتیم از دلش گونههایی در نمایش بیرون آمد که به شکل خیلی سادهلوحانه و کوتاه قامتی فقط سعی در تمسخر افراد داشتند. به جایی رسیدیم که تئاتری که بزرگترین وظیفهاش پر کردن مخاطب است به رسالت کاتارسیس رسید یعنی به این رسید که باید تخلیه کند؛ درحالیکه اصلا رسالت هنر تخلیه و انبساط خاطر نیست. جاهای دیگری، در بستر جامعه باید رخ دهد. اما هنر باید جامعهاش را بارور کند. به قدری که وقتی مخاطب از در بیرون میرود تا مدتها فکر کند که من باید کاری کنم. این کار هم تخریبگری نیست که متاسفانه همه ما متهم به تخریبگری هستیم. آن «کاری بکنم» به معنی سلامت همسایهام، فرزندم، جامعهام، محیط کارم و مملکتم است؛ برای سلامت خودم است. اما آنقدر اجازه این گفتن را پیدا نکردیم که در دورههای بیشماری رسالت تئاتر و به طور کلی هنر، شده بود کاتارسیس و تخلیه مخاطب به انحای مختلف مثلا با جوکهای سخیف.