آسمان مهتابیست هوهو بوم سیاه لرزه بر پیکر خوش قامت جنگل زده است من در این تاریکی من در این ظلمت شب پای آن کاج بلند میکنم فنجان را پر ز یک چایی داغ...
طلبم کن که یه شب زائر و مهمونت بشم سرمو رو خاک بزارم فرش ایوونت بشم نکنه خدا نکرده آقا جون قهری با من گنهم ببخش الهی که به قربونت بشم شنیدم دلت خونه...
از کوچه گذر کردم و با شوق نظر کردم چشمان تو را دیدم صد بوسه بدر کردم دیدم که غزل خوانی و تصویر تو برجانی افتاده به چشمانی و آن سینه سپر کردم گفتم که...
چشمانت یک دنیا شعر در خود داشت صدایم یک عالمه بهت عمر سفر کوتاه است اما؟... ما رفتنی برای لحظه لحظه ام شعر گفتی برای گام گام رفتند از دل گریستم همین...
آقا سلام ، از طرف مادرم سلام با برقِ چشمهای تر مادرم سلام آقا سلام آمده دل در حریمتان با قلب ناب و پرشرر مادرم سلام آقا سعادتی است قدم در سرایتان با...
تقویم دلتنگی بیداد میکند گاهی با اشک گاهی هم با سکوت اردیبهشت استُ فصل رقص شکوفه ها و بارانِ عاشقانه ی ابرها روی سنگفرش خیابان عطر حضورت پیچیده زیر...