قصهِ دهکده


قصهِ دهکده

قصهِ نم نم باران بهاری قصهِ سبزه وگلها وقناری خِش خِش آب به رودخانه دِه برف در قلهِ آن کوه بلند وزشِ باد خنک طرفِ چشمه قصهِ مهر ووفا ویاری یادت هست؟ دل بی غصه وبی زخمِ کاری شب وشبنم به رخِ...


قصهِ نم نم باران بهاری
قصهِ سبزه وگلها وقناری
خِش خِش آب به رودخانه دِه
برف در قلهِ آن کوه بلند
وزشِ باد خنک طرفِ چشمه
قصهِ مهر ووفا ویاری
یادت هست؟
دل بی غصه وبی زخمِ کاری

شب وشبنم به رخِ گل وگیاه
گرچه تعبیر زشب ماتم بود
پدر ومادر واعضای تنم
همه باشوق دور هم جمع بود
قصهِ کلبهِ سه متری ما
قصهِ برقِ همان باتری ما
یادم هست که نوشتم باشوق
زنده باد دوستی واین یاری ما

نه
به جایی نرسید آوازم
ایدهِ بال وپر وپروازم
من بد تر از همان دیروز ها
خویشتن میخورم و میبازم
حس عمق وجود من اما
گوید این بار،نیز می‌سازم

به به
حس بهتر به فال نیک گرفتم باز هم
گرچه احساس به آسمان بهاری مانَد
لحظه یی سیل اشک ها جاریست
لحظه یی آفتاب می‌تابد
دلِ ماتم زدهِ من اما
مدتی هست که هی میبارد

خفه شو
فریاد زن
هیچ مکن
کاری کن
قصهِ نم نم باران بهاری را
وقت داری ؟
دوباره تکراری کن
03 2 4



تصاویر | سریع‌ترین 0 تا 100 خودروهای زمین