فیلم نور زندگی من Light of My Life: عشق، رساترین نمود جهان واقع
آخرالزمان درست زمانی شروع میشود که تصاویری سرد و یخ زده با مایههایی مات و تیره بر تصویر سینما مشاهده میشود. داستان فیلم Light of My Life نور زندگی من یک قصه نه چندان پیچیده است که با فضایی سرشار از اندوه به تماشاگر نشان داده میشود. کیسی افلک Casey Affleck در اولین ساخته خود به نام […] نوشته فیلم نور زندگی من Light of My Life: عشق، رساترین...
آخرالزمان درست زمانی شروع میشود که تصاویری سرد و یخ زده با مایههایی مات و تیره بر تصویر سینما مشاهده میشود. داستان فیلم Light of My Life نور زندگی من یک قصه نه چندان پیچیده است که با فضایی سرشار از اندوه به تماشاگر نشان داده میشود. کیسی افلک Casey Affleck در اولین ساخته خود به نام نور زندگی من توانسته است یک فیلم ساده در عین حال بسیار خاص و عجیب بسازد که نت نوشت به بررسی آن پرداخته است.
فیلم نور زندگی من Light of My Life
عشق، رساترین نمود جهان واقع
در فیلم نور زندگی من Light of My Life اندوه اتمسفری مرگبار را به جهان فیلم تزریق میکند. اتمسفری که ریشههای زیبائی وهمناکی را در خود میپروراند و جهان فرمالیستی فیلم را در خود فرو میبرد. فرم سینمائی فوق که در فضاهائی آمیخته با طبیعت بکر، متروک و انباشته از خلاء خلاصه میشود، انزوای شخصیتها را در جهانی تاریک و فرو بسته برجسته میکند که تنها نشانههای حیات در آن عشق بی شائبهی پدر و فرزندی و اتکاء به آئین مسیحیت در قالب کاراکتر تام است.
فیلم Light of My Life که پتانسیل نزدیک شدن به فیلمهای ژنریک در قالب ژانر علمی-تخیلی را داراست، با هوشمندی تبدیل به یک درام جنائی میشود. درامی جنائی که بر پایهی مانیفست نهائی فیلمساز و تعریف نمادینش از هنجار و اخلاق به درونمایهای تماتیک در دل فیلمنامه مبدل میشود.
پدر با بازی درونی کیسی افلک به هر ریسمانی میآویزد تا بتواند جان تنها دخترش را نجات دهد و برای به نتیجه رساندن اهدافش از هیچ هنجار غیر اخلاقی مثل قتل در موقعیت دفاع از خود یا سرقت ابائی ندارد.
فیلم Light of My Life همچون همتای دیگرش Leave No Trace، نوعی زیست نامتعارف را نشانه میرود که در آن عشق، ارتباط و پیوندهای انسانیِ پدر/فرزندی مسئله است. فیلم کیسی افلک سرشار از ریشههای پیوند خونی و ایمان و علاقهای پاک است که در بطن نگرشی فمنیستی پرداخت شده است.
پدر در میان تعالیم اخلاقیاش به رگ به درس بزرگی اشاره میکند که رد پای آن را هم میتوان در داستانهای تخیلی پیش از خواب پدر برای رگ بررسی کرد و هم در نوع عملکرد پدر و نوع زیستش که با عطوفتی انسانی گره میخورد : یا باید به یکدیگر عشق بورزیم و یا بمیریم. مفهومی حیاتی که در جهانی سرد و متروک، تبدیل به مسئله میشود و هدف غائی از زیستن را آشکار میکند.
بیشتر بخوانید: فیلم Manchester by the sea ساختهی کنت لونرگان؛ مثل پر کاه در هوای طوفانی
مضمون فوق که میتواند زوایای دیگری از مفهوم عشق را بارز کند همچنانکه در فیلم Leave No Trace میان تام و پسر همسایه رقم میخورد، در دنیای فیلم نور زندگی من تنها در کشاکش رابطهی پدر/فرزندی تعریف میشود. از طرفی در نوع شخصیت پردازی پدر به لحاظ پدری همه فن حرف که سعی دارد جان دختر نوجوانش را از گزند مردانی که در جهان فیلم به مثابهی گرگ هائی درنده خو تصویر میشوند، حفظ کند،
با ضعف هائی مواجهیم. ضعف هائی که در پیدایش یک شخصیت پردازی خاکستری با همهی جهلها و نقاط مثبتش تصویر میشود. نوع پرداخت نقاط ضعف شخصیت به گونهای در آپاراتوس سینمائی فیلم افلک حل میشود و با غافلگیری همراه میشود که از فیلم بیرون نمیزند و مخاطب را با خود همراه میکند؛ به این ترتیب با شخصیتی الکن مواجه نیستیم.
پدر که برای هر ماجرائی برنامه هائی از پیش تعیین شده بعنوان راه نجات و رهائی طراحی میکند، در سکانسهای میانی بی دلیل جان دختر را به خطر میاندازد و او را با خود به شهر میبرد و یا به آسانی به مردهای ساکن خانهی قدیمی مادربزرگش اعتماد میکند و در کنارشان میماند.
در سکانس زد و خورد نهائی نیز پدر بعد از منتقل کردن رگ به بیرون از خانه، بدون هیچ سببیت و منطق علت و معلولی فیلمنامهای به جای آنکه مثل همیشه به دنبال رگ برود و از سلامتیاش مطمئن شود، در خانه میماند و با مردهای جانی دست و پنجه نرم میکند.
عکس العمل فوق که از جانب پدر رقم میخورد ما را به سمت یک شخصیت پردازی پیچیده سوق میدهد که تا پیش از این برایمان ناشناخته است و در طراحی شخصیت تا بدین جا تنها با هوشمندی، قدرت و سرعت عمل پدر برای رهائی از مهلکههای پیش رو در کاراکتر مواجه شده ایم.
پدر که شخصیتی پیچیده و متغیر است به واسطهی گذشتهی تراژیکش که با مرگ همسر گره میخورد و موقعیتهای بحران زای پس از آن که به حفاظت از جان دختر محبوبش میپیوندد، شخصیتی سیال است که مدام در چالشهای پیش رویش در حال تغییر و دگرگونی است.
بیشتر بخوانید: فیلم آرگو ساختهی بن افلک؛ ماجرای ساختن یک فیلم علمی تخیلی
اتفاقات و حوادث زندگی آن قدر در کاراکتر پدر تأثیرگذار هستند که او را به شخصیتی غمگین، تودار، مطمئن و پروبلماتیک تبدیل کرده اند. پدر در نهایت نیز همچون قصهی جذاب گولدی و آرت، از اتصال حلقههای نامرئی و جاماندهی قصهها و سرنوشت واقعی زندگی خود و رگ ناتوان و ناکام میماند و با استیصال به رگ پناه میبرد که همچنان که از او کوچکتر و ناتوان تر است اما با هوش ذاتی و آرامش درونیاش میتواند شرایط را آرام کند و پدر را در ماجراجوئیهای عاشقانهاش همراهی و به نتیجه برساند.
در فیلم Light of My Life، پدر در سکانس پایانی که در آغوش رگ آرام میگیرد و در استیصال و بریدگی محض میگرید، به نوعی خودبازدارندگی دست میزند. موقعیتی که در آن قادر به پذیرش دنیای مرسومی که در آن میزید نیست و در عین حال نمیتواند از آرمانها و ارزشهای راستین انسانیاش نیز دست بکشد.
خودبازدارندگی فوق در جهان روائی فیلمنامه با مفهوم پختگی مردانه گره میخورد. از طرفی در نوع پرداخت محتوائی فیلمساز به لحاظ درونمایه ای، با نوعی کارکرد واکنش سازی مواجهیم. اتهاماتی که در جریان ساخت اولین فیلم مستند افلک مبنی بر تعرضات کلامی جنسی و رسوائی اخلاقی به وی وارد شد، مفهوم فوق را برای پوشاندن اتهامات وارد شده ، بارز میکند.
بیشتر بخوانید: فیلم A Ghost Story ساختهی David Lawery
واکنش معکوس (Reactuib Firuatuib) در مقابل یک احساس یا انگیزهی درونی قرار میگیرد، مثلاً عبادت افراطی در برابر احساس لامذهبی درونی. در فیلم نور زندگی من افلک برای مقابله با اتهاماتی که سرانجام مسئولیت بار سنگین آن را به عهده گرفت، به حمایتی افراطی و همه جانبه از زنان روی میآورد و به خلق جهانی میپردازد که در آن گونهی ماده رو به نابودی است و او بعنوان شخصیت اصلی و قهرمان بلامنازع فیلم، سعی در نجات جان دخترش (یکی از گونههای باقی ماندهی جنس زن) از چنگال مردهای گرگ نما دارد. در طول فیلم با ابراز علاقههای افراطی پدر به فرزندش مواجهیم که به شکل واکنشی نوروتیک همراه با عذاب وجدانی درونی از جانب نویسنده/کارگردان (کیسی افلک) در قالب شخصیت پدر بروز میکند.
به این ترتیب فیلم نور زندگی من به نوعی سینمای اتوبیوگرافی و حدیث نفس میپیوندد. افلک در فیلم نور زندگی من، نوعی بی خانمانی و بیگانگی انسان را در جامعه مدرن به تصویر میکشد که از فساد و تمدنی نازا و منحط زاده میشود و در سرتاسر کرهی زمین در حال پیش روی و گسترش است.
پی نوشت:
قهرمان پروبلماتیک: از دیدگاه لوکاچ و گلدمن، قهرمان پروبلماتیک، فردی مسئله دار، بی آینده، معترض و پر مشکل است که در جهانی تباه، جویای ارزشهای کیفی و اصیل انسانی است. قهرمان پروبلماتیک منتقد و مخالف جامعه است و به این سبب به حاشیه رانده میشود.
پاسخی بگذارید لغو پاسخ
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز علامتگذاری شدهاند *
دیدگاه
اگر جوابی برای دیدگاه من داده شد مرا از طریق ایمیل با خبر کن
نام *
ایمیل *
وبسایت
Current ye@r *
Leave this field empty