مهدی قاسمی میگوید: یکی از ویژگیهای ما چندسبکی بودنمان است. ما موسیقی کلاسیک غیرایرانی را از دوره باروک تا دوره رمانتیک قرن بیستم اجرا کردهایم. به موسیقی محلی ایران نیز توجه داریم و آنها را اجرا میکنیم و اجرای آهنگهای اورجینال آهنگسازهای ایرانی را نیز مدنظر داریم. جز اینها به اجرای آثار مردمپسندتر نیز میپردازیم.
به گزارش خبرنگار ایلنا، موسیقی کلاسیک و ارکسترال به لحاظ فعالیتهای مفید و مستمر در ایران عمری طولانی ندارد و تا حدودی نوپاست، با این حال همواره مورد توجه موسیقیدانان و اهالی هنر بوده است. در زمانی نه چندان دور تعداد ارکسترهای ایرانی بسیار معدود بود و همان چند ارکستر نیز توسط حمایتهای دولتی به فعالیت خود ادامه میدادند که البته همچنان وجود دارند و به طور کم و بیش فعالند.
اتفاق مثبتی که طی دهههای اخیر رخ داده و نتایج مثبتی دربرداشته، تاسیس ارکسترهایی است که توسط اشخاص و بخشهای خصوصی حمایت میشوند و در پایتخت و دیگر شهرهای فعالیت میکنند. البته باید یادآور شد، عدم حمایتهای مالی و عدم اختصاص بودجه از سوی وزارت ارشاد و دیگر نهادهای مرتبط، کار بسیاری از ارکسترهای تازهتاسیس را به تعطیلی میکشاند و از شکوفایی آنها جلوگیری میکند، با این حال هستند گروههایی که با وجود مشکلات مالی و مدیریتی بسیار همچنان با هزینه شخصی اداره میشوند.
گروه کر شهر تهران یکی از تشکلهایی است که با تمرکز بر موسیقی «کرال»، از سال ۱۳۷۸ تاکنون همچنان پابرجاست و در مقاطع و مناسبتهای مختلف به اجرا میپردازد. مهدی قاسمی که سهتار نوازی را از جلال ذوالفنون آموخته و نزد حشمت سنجری نوازندگی ویلون را یاد گرفته و از وجود اساتیدی چون شریف لطفی، احمد پژمان، کامبیز روشنروان، هوشنگ کامکار و مهربانو توفیق بهره برده و در دانشگاههای داخلی و خارجی تحصیل کرده، از سال ۱۳۸۷ تاکنون مدیریت و سرپرستی گروه کر تهران را به عهده دارد. او در گفتگوی پیشرو از چند و چون فعالیت گروه کر تهران گفت و درباره محوریت و اهداف آن توضیح داد.
با توجه به تحصیلاتتان در حوزه موسیقی و فعالیت مستمر در عرصه موسیقی کلاسیک، به اعتقاد شما موسیقی کرال چه روندی را طی کرده و حال چه وضعیتی دارد؟
به نظرم موسیقی کرال در ایران پیشرفت خوبی داشته است. حدود بیست سال پیش که در این زمینه فعالیتم را آغاز کردم، تعداد گروههای کر انگشتشمار بود و میتوان گفت، گروههای کر آماتور نداشتیم. خوشبختانه در حال حاضر به لحاظ کمی، تعداد گروههای کر در تهران زیاد است که برخی از آنها، سالهاست فعالیت میکنند که اتفاق بسیار خوبی است. حتی در مراکز استانها نیز گروههایی را داریم که در زمینه موسیقی کرال فعالیت میکنند.
این موسیقی چقدر در جذب مخاطب موفق عمل کرده است؟
زمانی که یک گروه به فعالیتش ادامه میدهد و حیات دارد به این معناست که مخاطبان خود را پیدا کرده است. درباره چگونگی جذب مخاطبان به نظرم در ابتدا مردم باید نسبت به آنچه که میشنوند و میبینند پیش زمینهای داشته باشند. قاعدتا، اگر مردم و مخاطبان ذهنیت و پیشزمینهای نداشته باشند، زمانی که مثلا از موسیقی کرال برای آنها میگوییم، متوجه منظورمان نمیشوند و بنابراین به دیدن کنسرت نمیآیند. البته باید در نظر داشت که اغلب مخاطبان ما یا دوستان و آشنایان اعضای ارکستر و گروه هستند، یا آنهایی هستند که نسبت به عامه مردم موسیقی را به شکل جدیتری دنبال میکنند. به نظرم مقایسه موسیقی کرال و ارکسترال با موسیقی پاپ، قیاس درستی نیست. زیرا به طور کلی موسیقی پاپ در رسانهها بسیار شنیده میشود و همین موضوع باعث شده مردم نسبت به آن سابقه ذهنی پیدا کنند. این گستردگی و توجه تا به آنجاست که موسیقی سنتی در صداوسیما کمتر مورد توجه است و موسیقی پاپ جای آن را گرفته است.
برای ایجاد پیش زمینه ذهنی در مردم نسبت به موسیقی ارکسترال و کلاسیک باید چه کنیم؟
باید موسیقی کلاسیک پخش شود و به گوش مردم برسد. البته منظورم از کلاسیک صرفا موسیقی کلاسیک به معنای غربیاش نیست. منظورم موسیقی ارکسترال و کرال خوب و با کیفیت است. آن آثار میتوانند قطعاتی از باخ و موتسارت یا آثار ایرانی و متعلق به آهنگسازانی چون احمد پژمان، شریفیان یا پرویز مشکاتیان باشند.
یعنی نسبت به موسیقی کلاسیک ایرانی یا غربی، تعریفی تئوریک به مخاطب ارائه دهیم؟
نه فقط شناخت تئوریک بلکه باید شناختی شنیداری به مخاطب ارائه دهیم، یعنی اینکه مخاطبان لااقل با شنیدن چند اثر کرال، با این گونه آشنایی پیدا کرده باشند. تا زمانی که درباره کر با آنها حرف میزنیم یا این واژه را میشنوند، بداند یعنی چه. حال اگر از فضای مخاطبان خاص خارج شویم، زمانی که برای شخصی از «کر» میگوییم، باید دربارهاش برای او توضیح دهیم و بگویم مثلأ آن گروهی که در آن ساز میزنند ارکستر است و آن گروهی که طی اجرا میخوانند و با این شیوه آثار را اجرا میکنند «کر» نام دارد.
اما این اتفاق صرفا با تلاش فعالان موسیقی و متخصصان امکانپذیر نیست و خواهناخواه، زمانی که از فرهنگسازی حرف میزنیم، پای برخی از رسانههای جمعی نیز وسط میآید. اگر تلویزیون و عدم همکاریاش با موسیقیدانان را نادیده بگیریم، رادیو میتواند نقش موثری در این زمینه داشته باشد.
به نکته درستی اشاره کردید. این رسانهها هستند که میتوانند مردم را به شناخت اصلی برسانند. بیشک نمیتوان نقش رادیو تلویزیون را در این زمینه نادیده گرفت. البته به جز رسانههایی چون تلویزیون و رادیو، نباید نقش فضای مجازی را نیز نادیده گرفت. بیشک انعکاس اخبار و مطالب و آثار شنیداری و دیداری در فضای مجازی نقش بسزایی در شناخت مردم و مخاطبان خواهد داشت. مثلا «یوتیوپ» یا «آپارات» فضاهای مناسبی برای ارائه مطالب و آثار هستند که میتوان از آنها استفادههای مفیدی کرد.
در مقطعی که گروه کر تهران تاسیس شد، همزمان چندین گروه دیگر نیز شکل گرفتند، اما فعالیت آنها دوامی نداشت. چه چیزی باعث دوام گروه کر تهران شد؟
بیشک مدیریت گروههای موسیقی به دلایل مختلف کار بسیار سختی است. به طور کلی آنهایی که در گروه کر تهران میخوانند، عموما شغلشان موسیقی نیست و یا اینکه دانشجوی موسیقی هستند. در این میان، آماده کردن و تعلیم آنها که شغلشان موسیقی نیست کار سختی است و وقتگیر و زمانبر است. در ادامه از آنجا که شغل اعضای موسیقی نیست، دیر یا زود پس از مدتی از گروه خواهند رفت.
با این حساب بخشی از کار شما به جز سرپرستی و رهبری، آموزش اعضاست؟
همینطور است. میتوان گفت ما یک پشتوانه آموزشی مداوم داریم و دائما در حال آموزش اعضا هستیم. به طور کلی، هنرجویان هنرستان، دانشجویان موسیقی و آنهایی که در سیستم آموزشی تعلیم ندیدهاند، اما کارشان خوب است به ما میپیوندند. اما متاسفانه از آنجایی که فعالیت در عرصه موسیقی ما بعد مالی ندارد و درآمدزا نیست، کسی آن را به عنوان شغل قبول ندارد. نمیگویم موسیقی تفریح است، اما میتوان به عنوان کار دوم به آن نگریست. بنابراین اگر موقعیت شغلی یا تحصیلی اعضا ایجاب کند، آنها در نهایت مجبورند با ما قطع همکاری کنند. این مشکل همواره وجود دارد. نمیدانم نظر رهبران گروههای دیگر در اینباره چیست، اما درباره گروه خودمان باید بگویم که همیشه یکسری ورودی و خروجی داریم. البته خودم زمانی که این رویه را میبینم متاسف میشوم. اگر عکس پنج سال پیش گروه کر را ببینید، مشاهده خواهید کرد که اغلب آن افراد حال در گروه نیستند. شاید ۲۰ درصد آنها همچنان عضور گروه باشند. اگر عکسهای مقاطع مختلف را ببینید متوجه میشوید که اعضا عوض شدهاند.
این رویه نحوه مدیریت گروه را سختتر میکند و از یکدستی جلوگیری میکند.
مهم این است که طی آن تغییرات رهبر بلد باشد و بتواند کیفیت را نه فقط ثابت نگه دارد، بلکه آن را هر سال ارتقا دهد که البته چالش بزرگی است.
تمرکز شما و اعضا بر اجرای چه آثاری است و آیا در این زمینه طبقهبندی خاصی وجود دارد؟
ببینید برخی از گروههای کر در ژانر و سبک خاصی فعالیت میکنند. مثلا برخی از گروههای همکار به اجرای آثار معروف میپردازند. یا برخی دیگر صرفا آثار کلاسیک را مدنظر دارند و آنها را اجرا میکنند. درباره گروه کر تهران نیز باید بگویم یکی از ویژگیهای ما چند سبکی بودن ماست. ما موسیقی کلاسیک غیر ایرانی را از دوره باروک تا دوره رمانتیک قرن بیستم اجرا کردهایم.. به موسیقی محلی ایران نیز توجه داریم و آنها را اجرا میکنیم و اجرای آهنگهای اورجینال آهنگسازهای ایرانی را نیز مدنظر داریم. جز اینها به اجرای آثار مردمپسندتر نیز میپردازیم؛ مثلا موسیقی فیلمهای موزیکال مشهور بخشی دیگر از اجراهای ما را دربرمیگیرد، آثاری چون «اشکها و لبخندها»، «بینوایان» و «لالالند» فیلمهایی هستند که موسیقی آنها را طی سالهای اخیر اجرا کردهایم.
مورد آخر اتفاق خوبی است، زیرا کمتر ارکستری را میتوان سراغ داشت که سینما و موسیقی فیلمهای مشهور را مورد توجه قرار دهد. این اتفاق در جذب مخاطبان هم موثر است.
بله. نکته دیگر اینکه با پرداختن به موسیقی آثار سینمایی، مخاطبانمان، صرفا مخاطبان خاص و علاقمند به موسیقی کلاسیک نخواهند بود. طی این روند مخاطبان ناآشنا نیز با موسیقی کرال آشنا خواهند شد.
شما علاوه در ارمنستان و کانادا نیز تحصیل کردهاید و حال در برخی از دانشگاههای هنری داخل کشور نیز تدریس میکنید. شیوه آموزشهای آکادمیک دانشگاههای ایران را چقدر به استانداردهای جهانی نزدیک میبینید؟
بگذارید درباره تخصص خودم صحبت کنم. من در دانشگاه سولفژ و تربیت شنوایی درس میدهم. در بخش سولفژ وضعیت خوبی داریم، اما در حیطه تربیت شنوایی جای کار بسیاری داریم. کر نیز از دو بخش تشکیل میشود. توان سولفژی یکی از مقولات مهم در زمینه خوانندگی کراست که در این بخش از بسیاری کشورها جلوتر هستیم. نه از اغلب کشورها اما از بسیاری از آنها خوانندگان بهتری داریم. بعد دیگر خوانندگی آواز کلاسیک است که در این بخش ضعفهای بسیاری داریم به این دلیل که آن کلاسیک خواندن در فرهنگ ما نیست. مدل آواز ما بر اساس ردیفخوانی و تصنیفخوانی یا به طور کلی سنتی است. آواز کلاسیک برای ما مقولهای وارداتی است. البته این وارداتی بودن اتفاق بدی نیست. کامپیوتر و اتومبیل نیز کالاهای وارداتی هستند. به طور مثال آواز خواندن بخشی از فرهنگ و زندگی ایتالیاییهاست، در صورتیکه ما باید برای پرداختن به آن آموزش ببینیم.
در زمینه آواز کلاسیک چه روندی را پیمودهایم؟
به نظرم در این بخش نیز مانند آواز کر پیشرفت کردهایم. به طور مثال ۲۰ سال پیش خوانندگان آواز کلاسیک انگشتشمار بودند و حال تعدادشان بیشتر است.
طی هفتههای و ماههای آینده قرار نیست کنسرتی برگزار کنید؟
در دیماه کنسرت خواهیم داشت و طی آن یک قطعه انگلیسی قرن بیستمی را اجرا خواهیم کرد. قطعه دیگرمان اثری از بتهوون است که با کر اجرا خواهد شد و این افتخار را داریم که پیانوی آن را آقای میناسکانیان مینوازند. قطعه دیگرمان ایرانی خواهد بود که «عید» نام دارد و متعلق به آقای دکتر سعید شریفیان است. این اثر برای کر و توسط ارکستر مجلسی اجرا خواهد شد. اجرای آثار ایرانی را همواره دوست داشتهام و تا آنجا که توانستهام به آن پرداختهام.