دعای«مأثور»چیست؟غیرمأثور-چیست؟+زندگینامه آقامجتبی تهرانی


دعای «مأثور»چیست؟ غیرمأثور-چیست؟ در دعای مأثور دخل و تصرف نکنید دعای مأثور یعنی دعایی که از معصومین (علیهم السلام)نقل شده...

دعای«مأثور»چیست؟غیرمأثور-چیست؟+زندگینامه آقامجتبی تهرانی

دعای «مأثور»چیست؟ غیرمأثور-چیست؟

در دعای مأثور دخل و تصرف نکنید

دعای«مأثور»چیست؟غیرمأثور-چیست؟+زندگینامه آقامجتبی تهرانی

دعای مأثور یعنی دعایی که از معصومین (علیهم السلام)نقل شده است.

«أثَرَ الحدیث» یعنی نقل کردن حدیث و روایت است.

«أثَرَ» یعنی نقل کرد.

دعای مأثور یعنی دعایی که از معصومین نقل شده است

دعای غیرمأثور -هم یعنی دعایی که خودمان می‏کنیم که مضمون و قالب اینها، ربطی به دعاهای مأثور یا احادیث معصومین(ع) ندارد.

در باب «نقل» مسئله «سند» مطرح است و ممکن است اسناد بعضی از این منقولات تمام نباشد.

دعای مأثور هم مثل بقیه مستحبات از ائمه نقل شده است. مثلاً اینکه می‏فرمایند در فلان مکان آن نماز را بخواند و در فلان زمان این دعا را بخواند، همه این‏ها نقل‏هایی است که از حضرات معصومین به ما رسیده است.

احادیثی که درباره اعمال خاص بوده ولی سند ضعیف دارند

ما در علم اصول بحثی داریم در ارتباط با روایاتی که در باب استحباب یک عمل، همراه با ذکر ثواب برای آن از معصومین نقل شده است که اگر ما بعضی از آن روایات را از نظر «سند» تمام ندانیم تکلیف چیست و چه کار باید کرد؟

آیا می‏شود این اعمال را به استناد این احادیث که از نظر سند تمام نیستند، مستحب دانست؟ آیا به این احادیث می‏توان عمل کرد؟ آیا اگر به مفاد آنها عمل کردیم، ثواب و اجری که در روایت ذکر شده است را خواهیم بُرد؟

«مَنْ بَلَغ»

در یک دسته از روایات ما آمده است که اگر انسان عمل خاصی که از معصومین رسیده است را انجام دهد، خداوند همان ثوابی را که در روایت آمده است به او می‏دهد، اگر چه این نقل صحیح نباشد.

دو، سه روایت را در این رابطه می‏خوانم. روایتی از امام صادق است که حضرت فرمودند: «مَنْ بَلَغَهُ عَنِ النَّبِیِّ (ص) شَیْ‏ءٌ مِنَ الثَّوَابِ» اگر به کسی خبر برسد که عملی را انجام بده که آن عمل ثواب دارد، «فَفَعَلَ ذَلِکَ طَلَبَ قَوْلِ النَّبِیِّ (ص)» او نیز آن کار را برای اینکه آن ثواب نصیبش شود، انجام دهد، «کَانَ لَهُ ذَلِکَ الثَّوَابُ» آن ثواب را به او می‏دهند، «وَ إِنْ کَانَ النَّبِیُّ لَمْ یَقُلْه‏» (وسائل الشیعه، ۱، ۸۱) اگر چه سندش هم تمام نباشد.

یک روایت دیگر هم از امام صادق (ع) داریم که فرمودند: «مَنْ بَلَغَهُ ثَوَابٌ مِنَ اللَّهِ عَلَى عَمَلٍ فَعَمِلَ ذَلِکَ الْعَمَلَ الْتِمَاسَ ذَلِکَ الثَّوَابِ» اگر به کسی خبر ثوابی از ناحیه خداوند نسبت به فعل و عملی، برسد و او این کار را انجام دهد برای اینکه به آن ثواب برسد، «أُوتِیَهُ» ثواب را به او می‏دهند؛ «وَ إِنْ لَمْ یَکُنِ الْحَدِیثُ کَمَا بَلَغَهُ» (الکافی، ۲، ۸۷) اگر چه حدیث از نظر سند تمام نباشد.
یا روایت دیگری داریم که «مَنْ سَمِعَ شَیْئاً مِنَ الثَّوَابِ عَلَى شَیْ‏ءٍ فَصَنَعَهُ کَانَ لَهُ وَ إِنْ لَمْ یَکُنْ عَلَى مَا بَلَغَهُ» که همان مضمون روایات قبلی را دارد.

عملی که مستحب نیست ولی ثواب دارد

علمای اصول در این رابطه دو نظر دارند؛ یک دسته از این روایات این‏طور استفاده می‏کنند که این «عمل» جزء مستحبات محسوب می‏شود و یک دسته هستند که می‏گویند این عمل، مستحب نمی‏شود ولی ثواب آن را به عامل می‏دهند.

البته بنده از آن‏هایی هستم که می‏گویم این

عمل به واسطه روایتی که سندش تمام نیست، مستحب نمی‏شود ولی ثوابش را به او می‏دهند.

اینکه روایتی آمده و در آن دعایی یا عملی مطرح شده است که اگر این کار را انجام دهی، ثواب می‏بری، این اثر را دارد که اگر آن کار را بکنی ثواب را خواهی بُرد.

چه بسا هر دو دسته آقایان این مطلب را بپذیرند که ثواب را به عامل این روایت، می‏دهند. إنما الکلام؛ بحث در این است که آن فرد می‏تواند آن عمل را به عنوان عمل مستحب به جا آورد یا نه؟ حرف در اینجا این است که ما می‏گوییم: رجائاً انجام دهد؛ آن‏هایی که می‏گویند عمل، مستحب می‏شود، می‏گویند: به عنوان استحباب هم می‏شود عمل را انجام داد. ولی در این شبهه ‏ای نیست که ثواب را در هر دو صورت به او می‏دهند.

بحثمان راجع به دعاهایی است که از معصومین برای ما نقل شده که شخص این دعا را بخواند و ثوابی هم بر آن مترتب شده است. تا اینجا اتفاق نظر است که آن ثواب را به او می‏دهند می‏خواهد سندش تمام باشد، یا سندش تمام نباشد. این مورد اتفاق است. این تا اینجا من چون گام به گام هم پیش بروم. بحث ما راجع به دعا بود.

«دعا» حتی اگر سندش ضعیف باشد «دعا» است

حالا اینجا من می‏خواستم نکته‏ای را عرض کنم که مرتبط با بحث دعا است.

اینکه ما در باب «دعا» احتیاجی نداریم که سند روایت را درست کنیم. یعنی همین که دعایی به ما رسید بدون توجه به سند می‏توانیم آن را بخوانیم و به وسیله آن خدا را صدا بزنیم.

چرا؟ چون آنچه که نقل شده است «دعا» است.

من هم همین «مضامین دعایی» را دارم تکرار می‏کنم. از طرفی هم آن همه روایات داشتیم که «دعا» کاربرد دارد و هیچ کدام از آن روایت‏ها تأثیر و کاربرد دعا را منوط به مأثور بودن و یا داشتن سند صحیح نکرده بود.

پس چه اشکالی دارد که ما دعایی را که از معصومین رسیده است را بدون توجه به سند بخوانیم؟ روایاتی که در باب دعا بود همه این دعاها را نیز در بر می‏ گیرد. چ‏طور است که دعای بنده را شامل می‏شود، ولی دعایی که از آن‏ها نقل شده و در سندش شبهه وجود دارد را نمی‏گیرد؟

بعضی‏ها یک سری احتمالاتی می‏دهند و در مسئله شبهه وارد می‏کنند که آقا اصلاً معلوم نیست سند این دعا تمام باشد. معلوم نیست این متن دعا هست یا نیست؟

می‏گوییم: بله، سندش تمام نیست اما ما اصلاً به سند کاری نداریم. ما می‏خواهیم «دعا» کنیم. آیا این اشکال دارد؟

ما مضمون این دعا را به معصوم استناد نمی‏دهیم. «دعا» می‏شود «دعای خودم».

پس دعا بُرد دارد. حالا می‏خواهد سندش درست باشد یا نباشد.

«متن» را نگاه کن، اگر «دعا» است به سندش کاری نداشته باش.

من این را گفتم برای آن‏هایی که اهلش هستند؛ مسئله یک وقت اشتباه نشود، این‏هایی را که بنده عرض می‏کنم، به حسب ظاهر، روی موازین است و همه‏ اش حساب شده است.

ثواب و تأثیر قطعی است گر چه سندش قطعی نباشد

لذا ما وقتی وارد دعاهای مأثور می‏شویم مرادمان دعاهایی است که از معصومین برای ما نقل شده است و مضمون آن‏ها هم دعا است. ما داریم درباره این مطلب بحث می‏کنیم. دعاهایی که از آن‏ها نقل شده است که اگر سند تمام بود چه بهتر و اگر تمام هم نبود ولی متن و مضمون دعا داشت، مورد بحث ما است.

غیر از این نوع دعا، دعاهایی است که من در ارتباط با حوائج خودم انشاء می‏کنم و از خدا درخواست می‏کنم که این غیر مأثور نامیده می‏شود .

در این دعاهای مأثور، داعی ثوابش را که مسلم خواهد برد. در آن شبهه‏ ای نیست و حتی فکر هم نمی‏کنم که کسی در آن تأمل کند، البته به شرط آن که این دعا را در موقع خودش بخوانی. پس این تقسیم ‏بندی که من در مورد دعا کردم؛ مأثور و غیرمأثور، مرادم این بود که مأثور یعنی آن دعا‏هایی که در روایات ما وارد شده است و غیرمأثور یعنی آن دعاهایی که من خودم انشاء می‏کنم.

مثلاً وقتی بیماری دارم، می‏گویم: خدا شفا بدهد یا در مورد گرفتاری‏ها، هرنوع گرفتاری که دارم، معنوی، مادی، روحی، جسمی، می‏گویم: خدایا رفعش کن. غیر مأثور را خودم انشاء می‏کنم. مأثور از معصوم، انشاء شده است.

ادعیه مأثور زمان‏دار

اما دعاهای مأثور؛ این دعاهایی که از معصومین نقل شده است در یک تقسیم‏ بندی به دو دسته تقسیم می‏شوند؛

از یک دسته از این‏ها به «ادعیه موقته» تعبیر می‏ شود؛

دعاهای موقت یعنی دعاهایی که انسان باید در زمان خاص آنها را بخواند.

مراجعه کنید به دعاهای روزانه، دعای روز شنبه، یک‏شنبه و… تا جمعه. یا هر روز ماه رمضان برای خودش یک دعا دارد. این‏ها همه ادعیه «موقته» است. ماه رمضان، دعای شبانه دارد، سحرگاه دارد. این‏ها همه موقته هستند که زمان در آن‏ها مطرح است. پس دعایی که ظرف زمان در آن مطرح است را موقته می‏گوییم.

گاهی دعاهای موقته را باید بعد از یک عمل خاص انجام داد.قهراً این دعا هم در همان ظرف زمانی خاص مطرح می‏ شود.

گاهی هم دعاهای موقته صِرفاً در ظرف زمانی خاص مطرح هستند. ما در روایات داریم که مثلاً در شب کذا، این دعا را بخوان. یعنی در ظرف خاص این دعا را بخوان.

درباره لیالی، ایام، روزهای خاص سال و… دعای خاص داریم. ما از همه این دعاها به دعای موقته، یعنی زمان‏دار تعبیر می‏کنیم.

دعای «مأثور موقت» چیست؟

دعاهای مأثور موقت، یعنی دعاهایی که از ائمه نقل شده است و در ظرف زمان خاص باید خوانده شود. این‏ها یک دسته از دعاهای ما هستند.

اما یک دسته دیگری از دعاهای ما هستند که در آن‏ها «ظرف زمان» مطرح نیست، که زیاد هم هستند.

در قالب «دعای مأثور» نباید تصرف کرد

من یک بحث کلی و یک تقسیم ‏بندی کلی کردم که دعاهای ما بطور کلی به دو دسته تقسیم می‏شوند موقت و غیر موقت.

اما با یک تقسیم‏ بندی دیگر که نسبت به هر دو دسته قبل هم مطرح است، دعا دو قسم است. گاهی اینطوری است که از نظر «قالب» اهمیت دارد و ما باید آن قالب و شکلی که دعا در آن وارد شده است را حفظ کنیم.

توضیح مدیرسایت-پیراسته فر:در «دعای مأثور»دستکاری نکنیند-پیازداغش رازیادنکنید-غلیطش نکنیدتا اشک هاراسرازیرکنید ویا عرفانیش کنید!.پایان

مرحوم آقامجتبی تهرانی می گوید:نباید انسان در آن تصرف کند. یعنی به همان نحوی که نقل شده است باید خوانده شود؛ دقیقاً «همان متن».

وی ادامه می دهد:شما نباید از خودت چیزی را در آن وارد کنی، یا از آن بکاهی؛ نه زیادتی و نه نقص. اگر می‏خواهی به آن ثوابی که وعده شده است برسی، باید این قالب را حفظ کنی.

اخبار مَن بلغ هم همین را می‏گوید.

این‏که داشتیم «اگر فعلی را انجام دادی، آن وقت آن ثواب را به تو می‏دهند» معنایش چیست؟

یعنی این که این عمل را انجام بده؛ نه کم و نه زیاد. باید عین آن قالب را تو رعایت کنی، تا به آن ثواب برسی؛ چه از نظر ثواب و چه از نظر آثار، بین آن قالب‏ریزی آثار مترتبه بر آن که برای ما نقل شده است، رابطه مستقیم وجود دارد. یعنی آن قالب‏ریزی را باید حفظش کنی تا به آن آثار دست بیابی.

در ادعیه مأثور دست نبرید

این مسئله را می‏گویم چون خیلی مورد ابتلا است؛

ما می‏ بینیم که بعضی ها در ادعیه مأثوره دست می‏برند.

اینجا جای تعبد است.

تعبد معنایش همین است، عبودیت معنایش همین است که همان آدابی را که گفته‏ اند من باید حفظ کنم. از نَفسم باید مراقبت کنم و نگذارم که در دعای معصومین دخالت کند.

این‏ها بحث نفس است و هوای نفس است.

اگر تعبد داری و تمام بنده‏ای دعا، همان‏طور که در روایت آمده است بگو-بخوان.

هوای نفس است-نه عبودیت-که دوست داری یک چیزی اضافه کنید وکم هم نکنید،حتی تکراربیموردنباشدکه دردعانیامده است.

اگر بخواهی چیزی غیر از آنچه که وارد شده را در دعا بگنجانی کمی شبهه نفسانیت مطرح است. لذا باید آن قالب‏ ریزی‏ها حفظ دقیقاً شود.

نه یک کلمه بیش! نه یک کلمه کم!

عبدالله ابن سنان از اصحاب امام صادق و از بزرگان است، می‏گوید: «قال ابوعبدالله سَتُصِیبُکُمْ شُبْهَهٌ» حضرت صادق فرمود: به زودی برای شما شبهه‏ هایی مطرح می‏شود، «فَتَبْقَوْنَ بِلَا عَلَمٍ یُرَى وَ لَا إِمَامِ هُدًى» که دست‏رسی هم به رهبر و دانایی‏ ای که شما را از شبهه بیرون بیآورد ندارید و سرگردان می‏ شوید، «لَا یَنْجُو مِنْهَا إِلَّا مَنْ دَعَا بِدُعَاءِ الْغَرِیقِ»، نجات پیدا نمی‏کند از این شبهه مگر کسی که دعای غریق را بخواند.

یعنی به خدا مثل کسی که در یک گردابی دارد غرق می‏شود، پناه ببرد. چنین کسی باید خود را به خدا بسپارد و از او مدد بخواهد. «قُلْتُ وَ کَیْفَ دُعَاءُ الْغَرِیقِ؟»

از حضرت سؤال کردم که دعای غریق چگونه است؟

«قال: فیقول»حضرت پاسخ داد: این‏طور بگو:

«قَالَ تَقُولُ یَا اللَّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ» حضرت به او می‏گوید، این را بگو که خدا دستت را می‏گیرد و نمی‏گذارد سرگردان شوی، راه را بر تو باز می‏کند.

«فَقُلْتُ» عبدالله ابن سنان در همان مجلس، می‏گوید من آنجا دعا را تکرار کردم و گفتم: «یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ» همانجا خواستم دعا را بخوانم.

«فَقَالَ» امام صادق(ع) گفت، «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مُقَلِّبُ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ» در این شبهه ‏ای نیست که خدا مقلب القلوب و الأبصار است، «وَ لَکِنْ قُلْ کَمَا أَقُولُ یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ» ولی همان‏طور که گفتم تکرار کن.

توضیح مدیریت سایت-پیراسته فر:تأمل شود درجمله امام «ابصار»حذف شده،یعنی نباید-ابصار-رابگوییم

آنچه که دردعاهست بگو

عبدالله سنان یک «و الأبصار» از خودش به آن اضافه کرد؛ آقا فرمود «یا مقلب القلوب»، او گفت: «یا مقلب القلوب و الأبصار»؛ حضرت فرمود درست است که خدا این‏گونه است که می‏گویی، «مقلب القلوب و الأبصار» است؛ «ولکن قل کما أقول» ولی تو اینکه من می‏گویم را بگو!

حفظ قالب یعنی این که همان چیزی که رسیده است را تکرار کنی. چرا که از آن‏ها این‏طور رسیده است. پس چیزی به آن اضافه نکن. آنها بهتر از من و تو رابطه بین دعا و اثر مترتبه بر دعا را می‏دانند. آنها رابطه و اثرگذاری دعا و آن حاجت در نظر گرفته من و تو را خوب می‏دانند.

درکلمه کلمه دعا،حکمت وفلسفه نهفته است

حالا دقت کنید و ببینید که این دعا در چه قالبی است و چه جملاتی دارد، که در آنچه که هدف‏گیری کرده‏ ای، اثرگذار است. او اینجا از خدا هدایت و رفع شُبهه را طلب می‏کرد.

من این را یک مقداری توضیح دهم که چرا تفاوت دارد.

شاید بگویید: یک «و الأبصار» به آن اضافه کرد؛ چیز مهمی که اضافه نکرد، که حضرت می‏گوید نه، این را نگو. همان «یا مقلب القلوب» را بگو.

اینجا مسئله هدایت و رفع شُبهه مطرح است آن هم وقتی که در شبهه قرار می‏گیرید. وقتی در شبهه قرار گرفتی، دل سرگردان می‏ شود، نه چشم.

دل سرگردان می‏شود که به کدام سو برود، نه چشم‏هایت.

چ‏طور شد که امام صادق(ع) فرمود: درست است که خدا «مقلب القلوب و الأبصار» است، هم دل‏ها و هم چشم‏ها را می‏گرداند و آنها را این طرف آن طرف می‏کند اما اینجا بحث، بحث چشم نیست. اینجا بحثِ دل است. اینکه من می‏گویم را تو بگو تا به آن‏چه نیاز داری برسی.

حتی یک«و»هم پس وپیش نباشد

بنابراین در دعاهای مأثور از ائمه باید این قالب رعایت شود. مسئله قالبی را که از آن‏ها به ما رسیده است باید مراعات شود حالا هر دعایی می‏خواهد باشد، موقته یا غیر موقته. این را باید حفظ کرد.

یک واو پس و پیش نباید کرد، دقیقاً همانی که رسیده است را باید خواند.

لذا شما اگر نگاه کنید می‏بینید محدثین ما خیلی دقیق بودند، کتاب‏های دعا را نگاه کنید، مطلب نسخه بدل را در کنار متن اصلی می‏نویسند. برای این‏که می‏خواهند کاری نکند که از آنچه که معصومین گفته ‏اند تخلف شود.

شما این را دیده‏ اید و در ادعیه هم در خیلی موارد ما برخورد می‏کنیم و می‏بینیم که حتی یک کلمه نسخه بدلی دارد. این را می‏گذارند، برای این‏که می‏خواستند رعایت کنند که همان قالب‏ ریزی‏هایی باشد که ائمه کرده ‏اند. همه اینها حساب شده است./شهریور ۱۳۸۹ آیت‌الله شیخ مجتبی تهرانی-خبرگزاری مهر

توضیحات مدیرسایت-پیراسته فر:درخیلی ازمحافل ومساجد وقتی میخواهنددعابخوانند،یک چیزهایی برآن می افزایند،روایت میخوانند،مصیبت می خوانند،داستان می گویند،ازخواب نماشدن می گویند و..درحالیکه همانطورکه مرحوم آقامجتبی گفتند،چیزی نباید دردعا کم ویا زیادشود،اگرچیزی گفتنی است بایددرقبل دعابعددعا گفت وخواند.

دریکی ازمساجد رفته بودم برای نماز-پیشنمازمسجد درهنگام خواندن «نمازغفیله»جمله«بسم الله الرحمن الرحیم»را به اول آیه -وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا..

ودراول آیه وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لَا یَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ…می افزود!

ازایشان گفتم،غفیله «بسم الله»ندارد،جواب داد«اینطورلذتش بیشتره!»

***

دعای«مأثور»چیست؟غیرمأثور-چیست؟+زندگینامه آقامجتبی تهرانی

خلاصه زندگینامه آیت‌الله مجتبی تهرانی

مجتبی شهیدی کَلهُر معروف به آقا مجتبی تهرانی در سال ۱۳۱۶ ه. ش در خانواده‏ای از اهل علم، معرفت به دنیا آمد. پدر ایشان مرحوم آیت‏الله میرزا عبدالعلی تهرانی، از شاگردان مرحوم حاج‌شیخ عبدالکریم حائری یزدی بود.

آقا مجتبی از شاگردان خاص امام خمینی است که محضر علمی و معرفتی ایشان را به خوبی درک کرده و از جمله اولین کسانی به شمار می‌رفت که مباحث درسی امام را در سنین جوانی تدوین کرده است. وقتی حضرت امام خمینی به عراق تبعید شد وی نیز به نجف اشرف رفت و در جلسه درس امام خمینی شرکت کرد.

حجه الاسلام محمد حسن رحیمیان -رئیس سابق بنیاد شهید: این فقیه جلیل القدر شاگرد وارسته امام و پیرو اسلام نابی بود که امام راحل احیاگر آن بود و لذا برداشت فقهی ایشان از این مکتب غنی، او را بسیار مقید به مسئله ولایت فقیه کرده بود. اعتقاد قلبی آن مرحوم به ولایت ولی فقیه به عنوان مصداقی بارز در زمان حیات امام و نیز مقام معظم رهبری نمود پیدا کرده و ارادت ویژه او به حضرت آیت الله خامنه ای بیانگر این مدعاست. علیرغم این که ایشان در جایگاه مرجعیت بودند، ولی هرگز حتی لحظه ای از خط امام و رهبری و انقلاب خارج نشده و همواره مدافع سرسخت ولایت بوده و هیچ گاه جریان های منحرف و فتنه گر سر سوزنی نتوانستند در شخصیت،فکر و روح او تاثیر بگذارند.آیت الله مجتبی تهرانی ازاولین سال های نهضت امام خمینی جزو اولین مریدان و شاگردان امام راحل و من حدود ۵۰ سال قبل زمانی که ایشان کمتر از ۳۰ سال داشت، نامشان را در کتاب الرسائل امام که آنرا تنظیم و تصحیح کرده بودند، دیدم. بر این باورم که ابعاد والای شخصیتی این فقیه وارسته از برجستگی ها و خصیصه هایی برخوردار است که یقینا او را به عنوان یکی از بزرگ ترین چهره های ۵۰ سال اخیر در حوزه های علمیه ما مطرح می کند.

حجت الاسلام سید محمدباقر علم الهدی مدیر مرکز تخصصی قاسم بن الحسن تهران: کرسی درس آیت الله تهرانی تنها یک کرسی فقهی و اصولی صرف نبود و بلکه در ذیل مطالب علمی به تبیین مسائل سیاسی نیز می پرداختند.مواضع سیاسی حاج آقا مجتبی تهرانی در یک نگاه کلان همواره مبتنی بر حمایت از ولی فقیه استوار بود و ایشان در کلاس های شان افراد را به تبعیت و پشتیبانی از ولایت فقیه دعوت می کردند و تاکید داشتند: نباید بگذاریم دوباره امور مملکت بدست بیگانه و ایادی آنها بیفتد لذا مسئولین باید از این فرصت الهی جهت خدمت به مردم در سایه حکومت اسلامی نهایت بهره برداری را بنمایند.

پیشنهادشورای نگهبان رانپذیرفت

حجت الااسلام علم الهدی درادامه می گوید:پس از پیروزی انقلاب حضرت امام خمینی از ایشان خواستند که بعنوان نماینده خود در شورای نگهبان به فعالیت بپردازند که در مقام پاسخ به امام گفتند: اگر فرمایش حضرتعالی برای بنده یک حکم و یا یک دستور است حتماً اطاعت خواهم کرد، امّا اگر پذیرش این موضوع برای من بعنوان یک پیشنهاد است از جنابعالی می خواهم اجازه دهید تا در تربیت نسل جوان و درس و بحث علمی خدمت نمایم.

آقامجتبی تهرانی امام جماعت مسجد جامع بازار تهران بودند.

آیت‌الله شیخ مرتضی تهرانی و مهدی کلهر(مشاوررسانه ای احمدی نزاد) برادران او هستند

دعای«مأثور»چیست؟غیرمأثور-چیست؟+زندگینامه آقامجتبی تهرانی

وفات آیت‌الله مجتبی تهرانی:۱۳ دی ۱۳۹۱

قبر– آن مرحوم در جوار حرم حضرت عبدالعظیم حسنی به خاک سپرده شده است.

مرحوم آیت الله مجتبی تهرانی:صلوات هم مداد است ، هم پاکن – یعنی« صلوات» هم حسنه می نویسد، و هم گناه را پاک می کند.

درادامه برای آشنایی اززندگی حاج میرزا عبدالعلی تهرانی(پدر مرحوم حاج آقا مجتبی تهرانی)،مصاحبه یکی فرزندانش«کلهر»مشاورفرهنگی دولت احمدی نژاد را -مناسبت چهلمین روز درگذشت آیت الله مجتبی تهرانی-باخبرگزاری مهر رامی آورم.
دعای«مأثور»چیست؟غیرمأثور-چیست؟+زندگینامه آقامجتبی تهرانی
جناب آقای کلهر از پیشینه خانوادگی خود و آیت الله مجتبی تهرانی بگویید؟ شایعاتی که پیرامون نام خانوادگی شما دو برادر وجود دارد، تا چه حد واقعیت دارد؟
– مهدی کلهر: گاهی می بینیم در برخی از رسانه ها مطالبی منتشر می شود و به اشتباه عنوان می کنند که مثلا «آیت الله حاج آقا مجتبی» نام خانوادگی شان را عوض کردند و یا من عوض کردم که این مطالب کذب است. نام فامیل خانوادگی مرحوم پدرم یعنی «آیت الله عبدالعلی» مشهور به «تهرانی» و اخوان و همشیره های بنده همگی در شناسنامه «شهیدی کلهری» است و در شناسنامه هیچکدام از ما واژه «تهرانی» قید نشده است. شبیه آنچه که در شناسنامه حضرت امام است. نام خانوادگی ایشان «مصطفوی» است اما شهرت ایشان «موسوی خمینی» است که این نوع نام گذاری ها در گذشته زیاد معمول بوده است.
در شناسنامه هیچکدام از ما واژه «تهرانی» نیست، بلکه «شهیدی کلهری» است و «شهیدی» آن به خاطر پدربزرگ ما یعنی مرحوم « آمیرزا غلامحسین شهید» است که ایشان از شهدای دوره مشروطه در دوره استبداد صغیر بودند و مدفن ایشان هم در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) است که «حاج آقا مجتبی» نیز در نزدیکی ایشان به خاک سپرده شدند و بر سنگ مزار ایشان هم مثل بقیه شهدایی که در یک شب در دوره استبداد صغیر به شهادت رسیدند نام «شهیدی کلهری» ذکر شده است که البته این سنگ را به دلیل توسعه حرم برداشتند. الان نام خانوادگی همگی ما در شناسنامه «شهید کلهری» است و شناسنامه پدرمان هم در اداره ثبت احوال موجود است و ذکری از «تهرانی» در هیچکدام از شناسنامه ها نیست.
پدر حاج آقا مجتبی تهرانی(حاج میرزا عبدالعلی تهرانی) دو همسر اختیار کرده بودند و شما از دو مادر هستید آیا درست است؟
دعای«مأثور»چیست؟غیرمأثور-چیست؟+زندگینامه آقامجتبی تهرانی
خیر. همگی ما فرزندان همسر سوم پدرم هستیم. ما ۸ خواهر و برادر هستیم که بزرگترین ما «آیت الله حاج آقا مرتضی تهرانی» هستند که خداوند عمرشان بدهد و بعدی «حاج آقا مجتبی» هستند تا خواهر کوچک من که آخرین فرزند هستند. ما ۸ فرزند از یک پدر و یک مادر هستیم. پدر ما مرحوم «حاج میرزا عبدالعلی تهرانی» فرزند « شهید آمیرزاغلامحسین شهیدی کلهری» است که در آن زمان نام فامیلی نبوده اما بعدا سنگ مزار می گذارند و در آن این نام فامیل ذکر شده است.
برخی به غلط عنوان کردند که من اسم خود را عوض کرده ام و فامیل مادری ام را گذاشته ام که اصلا درست نیست. نام خانوادگی مادر مرحوم‌مان «دانایی» بوده که ایشان دختر «شهید آیت الله آشیخ روح الله دانایی» بودند که در زمان رضاخان در قزوین توسط عمال رضاخانی به شهادت رسیدند؛ یعنی ما خواهر و برادرها نوه دو شهید هستیم. نکته دیگر اینکه «حاج آقا مجتبی» که بیش از یک ماه در بیمارستان تهران بستری بودند، خانواده گرامی ایشان پشت در اتاقی که ایشان بستری بودند عنوان« کلهر» را نوشته بودند و فرزندان ایشان هم «شهیدی کلهری» هستند.
دعای«مأثور»چیست؟غیرمأثور-چیست؟+زندگینامه آقامجتبی تهرانی
من نسب خودمان را بیان می کنم که «حاج آقا مجتبی» فرزند «حاج میرزا عبدالعلی» مشهور به «تهرانی» فرزند « شهید حاج میرزاغلامحسین» فرزند « حاج میرزا ابراهیم» فرزند «حاج میرزا احمد» فرزند« آمیرزا موسی» – که مسجد «آمیرزا موسی» تهران توسط ایشان بنا شد که روبروی مسجد جامع تهران است که «حاج آقا مجتبی» در آنجا نماز می خواندند و احیا می گرفتند- آمیرزا موسی برادر «آمیرزا مسیح» معروف در تاریخ است که این دو برادر به کمک مردم تهران، زنان مسلمان دوره فتحعلی شاه را که بعد از قرارداد ننگین ترکمنچاری توسط «گریبایدوف» وزیر مختار روسیه تزاری در سفارت زندانی شده بودند را آزاد کردند که در تاریخ ثبت شده و سریالی بر اساس این جریان با عنوان « وزیر مختار» در زمان امام خمینی ساخته و پخش شد.
پس ما نوادگان «آمیرزا موسی» بزرگ برادر «آمیرزا مسیح» معروف هستیم که ایشان در تاریخ سیاسی ایران هم به «تهرانی» و هم به «استرآبادی» معروف است و «آمیرزا مسیح» بعد از مرحوم شیخ کلینی مرجع تامه در جهان تشیع بودند؛ یعنی ایشان از هند آن زمان تا جبل عامل مقلد داشتند و اولین رساله عملیه چاپ سنگی مربوط به همین «مرحوم آمیرزا مسیح تهرانی» هم عصر فتحعلی شاه قاجار است.
هر دو این برادر- آمیرزا موسی و آمیرزا مسیح- فرزند «آمیرزا محمد قاضی محمدسعید» هستند که ایشان هم عصر «میرزای بزرگ قمی» از علمای بزرگ شیعه است. باز « قاضی محمدسعید» فرزند « آمیرزا آق بابا» است که ایشان از علمای اصولی حوزه استراباد- منطقه ای در شرق گرگان- بودند. در آن زمان دو جریان قوی فقهی در شیعه وجود داشت یکی اخباریون و یکی اصولیون بودند. «آمیرزا آق بابا» فرزند «میرزا ابوالبرکات استرابادی» است و ایشان در تاریخ فقه مشهور است و ایشان رئیس حوزه اصولیون استراباد- در مقابل اخباری ها- بودند و قاعدتا باید ایشان هم عصر دوره افشاری باشند.
به هر حال ما به لحاظ پدری می رسیم به « مرحوم آمیرزا ابوالبرکات استرآبادی» که نوه ایشان یعنی «قاضی محمدسعید» به تهران و قم هجرت می کنند که دو فرزندشان آمیرزا موسی و آمیرزا مسیح لقب تهرانی و استرابادی می گیرند.
«کلهر» به چه دلیل از سوی اجداد شما انتخاب شد؟
– از طریق مادر پدرمان یعنی «آمیرزا عبدالعلی» و مادر پدربزرگ من «آمیرزا غلامحسین» این دو بزرگوار دخترخاله بودند ما به ایل «کلهر» هم مربوط می شویم که این دو از نوادگان «ملای اندرمانی» هستند. ملای اندرمانی مرجع بزرگ دوره محمدشاه قاجار بود. در مورد «اندرمانی» توضیح بدهم که یک چشمه آب معدنی در جنوب تهران کنار امامزاده ابراهیم و صالح آباد فعلی تهران وجود داشت که جنبه درمانی داشت که به آن «اندرمان» می گفتند. ملای اندرمانی بعد از هجرت از غرب کشور در این منطقه قلعه ای ساخته بودند و تمام کلهری های تهران از نوادگان ایشان هستند. دختران ایشان هم مادر «شهید میرزا غلامحسین» هستند و هم مادر پدر ما هستند و به این دلیل نام کلهر وارد فامیل پدری ما شده است که اینها اصالتا کلهر غرب کشور هستند که در عصر قاجار به تهران هجرت کرده بودند و خود «ملای اندرمانی» در تاریخ شیعه از مراجع بزرگ بود.
از دو همسر دیگر پدرتان، چند خواهر و برادر ناتنی دارید؟
– ما ۸ خواهر و برادر از یک پدر و مادر بودیم اما یک خواهر ناتنی هم از همسر اول پدرمان داشتیم که مرحوم شدند. همسر اول پدرم متعلقه مرحوم «آشیخ حسین کبیر واعظ » بودند و از سادات حلوی اصفهان بودند.
راجع به شخصیت آیت الله مجتبی و ویژگی های اخلاقی ایشان بفرمایید.
– حاج آقا مجتبی بیشتر یک جایگاه برادری برای من داشتند و قبل از انقلاب رفاقت بیشتری با هم داشتیم و از آنجا که فاصله سنی زیادی با مرحوم پدرم داشتم -حدود بیش از ۵۰ سال- و فاصله سنی من با دو برادرم یعنی « آیت الله حاج آقا مرتضی تهرانی» و «حاج اقا مجتبی» به گونه ای بود که توسط این دو برادر بزرگ شدم. حاج آقا مجتبی روحیه ای پرشور و اشراقی داشت.
من در طفولیت سفرهای زیادی همراه «حاج آقا مجتبی» بودم که گاهی حاج آقا مصطفی خمینی که از دوستان ایشان بودند نیز همراه ما بودند و حتی یادم هست که مقام معظم رهبری و برادرشان هم گاهی همراه ما بودند. حاج آقا مجتبی زیاد اهل شعر و ادبیات بودند و بسیار با شور بود و از طرفی خودشان برای من تعریف می کردند در زمانی که من هنوز به دنیا نیامده بودم، ایشان در نوجوانی بر اساس شرایط سیاسی و نهضت ملی خیلی پیگیر ماجرا و تظاهرات بودند و حتی یادم هست که بسیار کوچک بودم که «شهید نواب صفوی» به منزل ما آمد و حاج آقا مجتبی آن موقع ۲۰ ساله بودند و شور و شوق داشتند و در فعالیتهای سیاسی حضور داشت.
دعای«مأثور»چیست؟غیرمأثور-چیست؟+زندگینامه آقامجتبی تهرانی
چطور شد که ایشان با حضرت امام آشنا شدند؟
– حاج آقا مرتضی برای من تعریف کردند که وقتی حاج آقا مجتبی در مشهد سطح را خواند، ۲۵ تومان به ما برادر می دهند و می گویند به قم بروید و حجره ای را در مدرسه حجتیه برای شما تدارک دیده ام. پدرمان به این دو تأکید کرده بودند که درس هر کسی می خواهید، بروید اما «حاج آقا روح الله» یعنی حضرت امام را رها نکنید که این دو بزرگوار بر همین توصیه پدرمان ایستادند. ما خانوادگی خیلی قبل از ۱۵ خرداد یک چنین دلبستگی نسبت به حضرت امام داشتیم.
پس از همان زمان ایشان نسبت به حضرت امام ارادت ویژه ای داشتند، اما چرا کمتر به عنوان یک شخصیت سیاسی شناخته می شوند؟
– بله. ویژگی دیگری که باید بدان اشاره کنم اینکه با وجود آن شور و هیجان و علاقه ای که به امور سیاسی داشت اما فرد تکلیف گرایی بود. یعنی وقتی امام به ایشان فرمود که از نجف به ایران برگردند، ایشان آمد و یا به ایشان تکلیف کردند که به امور حوزوی و تعلیم و تربیت بپردازید ایشان همین کار را کردند. هم حاج آقا مرتضی و هم حاج آقا مجتبی از مجلس مؤسسان قانون اساسی برای ریاست جمهوری معرفی شدند و حتی پوسترهایشان چاپ شد اما این دو بزرگوار قبول نکردند چون تکلیف خود را چیز دیگری می دانستند.
در اولین خبرگان رهبری به منزل قدیمی حاج آقا مجتبی رفته بودم و ایشان به من گفتند که من دیروز خدمت حضرت امام رفتم و گفتم آقا اگر جامعه مدرسین یا روحانیت مبارز برای شرکت در خبرگان به من فشار بیاورد، این برای من تکلیف ایجاد می کند؟ که حضرت امام فرمودند: نخیر. و من گفتم که “من نمی خواهم شرکت کنم”.
ایشان به همین راحتی این مسئله را کنار گذاشت و استدلالشان هم این بود که کار تدریس و تعلیم مهمتر است و راست هم می گفتند. این شاگردانی که ایشان قبل از انقلاب داشتند و به منزل قدیمی شان در «تکیه حمام خالو» در بازارچه نایب السلطنه در خیابان بوذرجمهری شرقی می رفتند الان از رجال مملکتی هستند. آن موقع به این معنا درس اخلاق نداشتند و خیلی از مطالب سیاسی بود که بسیاری از افرادی که آن زمان فعالیت مبارزاتی داشتند از شاگردان ایشان بودند ولی ایشان به مرور بعد از پیروزی انقلاب به این ضرورت رسیدند که پایه همه چیز اخلاق است و کم کم مباحث اخلاقی ایشان شکل گرفت.
شما اگر به موضوعات سخنرانی ایشان دقت کنید به این مسئله پی می برید. یادم هست که در تأسیس سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که به نظر می رسید می خواستند در مقابل سازمان مجاهیدن خلق(منافقین) ایجاد شود، حاج آقا مجتبی خیلی نقش داشتند و تا آن حدی که خاطرم هست در انتخاب این نام و تجمیع ۷ گروهی که باید در کنار هم قرار بگیرند، تلاش کردند. در آن زمان فعالیتهای حاج آقا مجتبی بیشتر جنبه سیاسی داشت اما بعدها کم کم به این نتیجه رسیدند که این افراد قبل از هر چیزی نیاز دارند که متخلق به اخلاق الهی شوند و تدریس و تربیت مقدم بر دیگر فعالیتها است.
در مورد جایگاه و اهمیت خاصی که ایشان در نزد علما و سیاسیون کشور داشتند، بفرمایید.
– قبل از این باید به این نکته اشاره کنم که در میان سه چهار برادری که هستیم من با حاج آقا مجتبی بیشتر رفیق بودم و از سال ۱۳۵۰ یعنی سه چهار سال بعد از فوت پدرمان بیشتر به هم نزدیک شدیم و تا بعد از رحلت حضرت امام این ارتباط وجود داشت و خود ایشان جریان مجلس خبرگان و حتی نمازی که بر پیکر حضرت امام خوانده شد، را برایم تعریف کرد. جریان از این قرار است که حاج آقا مجتبی به حاج احمد آقا پیشنهاد اقامه نماز توسط آیت الله گلپایگانی را دادند. این اتفاقات به این گونه بود که حاج احمدآقا ۲۴ ساعت و یا ۴۸ ساعت قبل از فوت حضرت امام به حاج آقا مجتبی تماس گرفتند و گفتند که حضرت امام در حال فوت هستند و می ترسم با این اتفاق دیگر هوش و حواسی نداشته باشم که بپرسم که چه کسی بر امام نماز بخواند و به همین دلیل از حاج آقا مجتبی کسب تکلیف کرده بودند که ایشان آیت الله گلپایگانی را پیشنهاد دادند.
دلیل انتخاب آیت الله گلپایگانی برای اقامه نماز بر پیکر امام چه بود؟
حاج آقا مجتبی خیلی عالمانه و فقیهانه با این مسئله برخورد کرده بودند. حاج آقا مجتبی از حاج احمد آقا سؤال می کنند که حضرت امام در موارد احتیاط، مقلدان را به چه کسی رجوع می دادند؟
ایشان می گویند به «آیت الله سید احمدآقا خوانساری»- از مراجع عظام تهران بودند- و دوباره می پرسند بعد از ایشان به چه کسی؟ و حاج احمدآقا می گویند آقای منتظری و مجددا سؤال می کنند که بعد از اینکه آقای منتظری در ابتدای سال ۶۸ توسط امام کنار گذاشته شدند به چه کسی ارجاع می دادند؟
حاج احمد آقا گفتند به آیت الله گلپایگانی.
حاج آقا مجتبی برایم تعریف کردند و گفت که من ( مجتبی تهرانی) به حاج احمد آقا گفتم اگر نظر امام در موارد احتیاط به آیت الله گلپایگانی بوده است، پس به ایشان اطلاع دهید که آماده باشد به تهران بیاید. اما حاج احمدآقا از من خواستند که خودتان با ایشان تماس بگیرید و من به ایشان گفتم حاج احمدآقا من تماس می گیرم اما خودتان باید این کار را انجام دهید. این گفتگو قبل از فوت حضرت امام است.
پس آیت الله مجتبی تهرانی پشت صحنه های سیاسی بودند اما چطور به عنوان استاد اخلاق معروف شدند؟
آن چیزی که حضور سیاسی ایشان را کمرنگ کرد و بیشتر به حوزه تعلیم و تربیت پرداختند ضرورتی بود که در همین بچه های پرشور انقلابی احساس می کردند که پیش ایشان می آمدند. ایشان احساس کردند اینها قبل از اینکه به مسائل سیاسی ورود پیدا کنند به یک چیز بنیادی نیاز دارند که همان مبانی اخلاق اسلامی است و این مسائل در سخنرانی های ایشان مشهود است.
بیشترین تأکید ایشان در حوزه اخلاق بر چه مسئله ای بود؟
– یک اخلاق نظری داریم که اگر همراه عمل نباشد خطرناک هم هست یعنی نتیجه اش آن چیزی نیست که انبیا برای آن فرستاده شدند و اصل اخلاق، اخلاق عملی است مثل عرفان که عرفان نظری داریم می تواند منشأ نوعی شارلاتانیسم شود و یک عرفان عملی داریم که موجب تعالی انسان می شود. در حوزه اخلاق هم همین گونه است یعنی اگر حاج آقا مجتبی به بحث اخلاق نظری می پرداخت فقط این بود که معالم گم نشود و الا اصرار ایشان بر تخلق به اخلاق اسلامی بود. تأثیری که هر معلم اخلاقی دارد در عمل خودش است. خیلی ها صحبت اخلاقی می کنند اما خودشان در مقام عمل شاید برایشان سنگین باشد.
آنچه برای حاج آقا مجتبی مهم بود اخلاق عملی بود که از خودشان هم شروع کرده بودند. یادم می آید وقتی امام گفتند دیگر لزومی ندارد در ماشین های ضدگلوله بنشینید؛ ایشان جزو اولین کسانی بودند که این ماشین ها را رها کرد و در پیکان نشست و دیگر همینجور رفتار کردند. یا ایشان برای من نقل کرد که در آن اوایل انقلاب در سال ۵۸ با خانواده با قطار به مشهد رفتند و آن زمان هنوز افراد سلطنت طلب یا کمونیست فعال بودند و وقتی برای نماز قطار را نگه می دارند، نمی گذارند که ۲۰ دقیقه تمام بشود و سر ۱۰ دقیقه سوت می زنند و قطار حرکت می کند و خیلی ها نماز را رها می کنند.
خودشان گفتند که وقتی نماز را شروع کردیم حدود صد و خورده ای پشت من بودند و وقتی برمی گردند می بیند شاید ۱۰ تا ۱۲ نفر باقی مانده اند و ایشان به من گفتند آقا شاه مهدی ( چون من شب ۱۵ شعبان به دنیا آمده بودم و اینگونه مرا صدا می کردند) من دیدم بین زیارت امام رضا(ع) که مستحب است و نماز که واجب است، نماز را انتخاب کردم و ایشان به این نحو تکلیف گرا بودند و بین واجب و مستحب، مستحب را انتخاب نمی کرد و اولویت هایش دینی و اخلاقی بود به همین دلیل کمتر ایشان و حتی حاج آقا مرتضی را در مجامع عمومی و مراسمهای مختلف دیده اید.
حاج آقا مجتبی بسیار منظم بودند و کمتر کسی را در این حد دیده ام. در همه امور چه خواب، بیداری، چه مطالعه و… نظم داشت. یکی دیگر از ویژگی های ایشان این بود که انتظارش از خودش درست بود؛ نه زیاد بود به معنی اینکه گله مند باشد و نه کم بود که بعدا حسرت بخورد و به اندازه وسع روحی، جسمی، علمی خودش برنامه ریزی می کرد و ترتیب واجبات و مستحبات و غیره در ذهنش نظم داشت و کاری نداشت به اینکه مردم چه می گویند. و این نوع رفتار کار سختی است، از آنجا که من در خانواده روحانی بزرگ شدم این مطلب را می گویم. من کمتر این مسئله را دیده ام شاید تنها مرحوم پدرم دارای چنین خصوصیتی بود که خیلی دغدغه رعایت ظواهر را نداشت. هر کاری که حرام بود را ترک می کردند و واجب را به خاطر مستحب، ترک نمی کرد. خیلی رفتارهای پدرم متعارف نبود و ما در میان بچه آخوندها تنها کسانی بودیم که بیرونی خانه فرش بود و در اندرونی روی زیلوی نمد بودیم معمولا در منزل اهل علم آن زمان برعکس بود و در اندرونشان فرش بود. اندرونی و بیرونی زندگی حاج اقا مجتبی یکی بود و آگاهانه این کار را می کرد و چنین مرامی داشتند و اینها بسیار اهمیت دارد چون عمل علما است که تأثیر می گذارد.
در موضع گیری های سیاسی به نظر می رسد که با هم اختلاف داشتید؟
حاج آقا مجتبی خیلی سعی می کرد در چارچوبی حرکت کند که به آن رسیده بودند و برخی می پرسند که چرا ما از نظر سیاسی با هم اختلاف نظر داشتیم و من می گویم ما مثل همه افراد از قدیم اختلاف نظر داشتیم. در زمان نخست وزیری شهید رجایی، حاج آقا مجتبی به من گفتند مبادا پست بگیری و اگر مجبور شدی حداکثر مشاور باش اما من به ایشان گفتم نه من رجایی را می شناسم و هر باری که بر دوشم بگذارد انجام می دهم. ما اختلاف نظر سیاسی داشتیم اما این نبود که رابطه برادی و رفاقت با هم نداشته باشیم و یا همدیگر را قبول نداشته باشیم، اینطور نبود.
ما در بین مراجع کمتر کسی را به مانند آیت الله مجتبی تهرانی می شناسیمم که تا آخر عمر شریفشان منبر را ترک نکرده باشند و این ارتباط را با مردم حفظ کرده باشند. این منش و رفتار را تا چه حد در هدایت جامعه دینی مؤثر می دانید.
حاج آقا مجتبی بسیار فروتن بود و هرچه جلوتر می رفت این خصلت پررنگ تر می شد و به گمانم خودش را به عنوان اولین مورد موعظه مورد خطاب قرار می داد و این بسیار مهم است که آدم از خودش شروع کند. این نوع منش و رفتار ایشان را پدرمان هم داشتند و تکلیف خودشان را این می دانستند و حتی حاج آقا مرتضی هم همینطور است؛ ایشان از نظر بسیاری از بزرگان حوزه تهران و قم به عنوان مرجع تقلید هستند گرچه رساله چاپ نکردند اما درس خارج ایشان سالها شاگردان متعددی را پروش داده است.
خود پدر ما صندلی شبیه صندلی امام در حسینیه جماران داشتند که در منزل بر روی آن می نشستند و ما منبر نداشتیم و پدر ما تا آخر عمرشان موعظه را جزو تکالیف خودشان می دانستند. اینکه فردی مجتهد بشود و دیگر بر منبر صحبت نکند این تکبر و نخوت است مگر پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) تا آخر عمرشان خطبه نمی خواندند؟ این یکی از مسائل مهم و ملاکی برای شناختن علما است چون «العلما ورثه الانبیا» آیا پیغمبری را می شناسید که به محض پیامبر شدن دیگر خطبه نخواند و یا به قول امروزی ها منبر نرود و موعظه نکند؟
حضرت امام خمینی با آن شرایط جسمی سخنرانی را رها نکردند و وقتی نتوانستند صحبت کنند شروع به نوشتن کردند که دستخط مبارک ایشان وجود دارد. یکی از ویژگی های قابل تأمل حاج آقا مجتبی همین سلوک بود و البته برخی علما هم در تاریخ چنین بوده اند و برخی علمایی که الان حضور دارند چنین منشی دارند و تصور اینکه کسی توان علمی اش بالا می رود دیگر صحبت نکند اشتباه است چون زکات علم نشر آن است.ما باید فرمایشات انبیا و اولیا را آویزه گوش کنیم چون “دو صد گفته چو نیم کردار نیست” که آیت الله حاج آقا مجتبی بیش از هر چیزی عامل به گفته های خویش بود./بهمن ۱۳۹۱خبرگزاری مهر
***

پیش‌بینی استاد اخلاق درباره فتنۀ احمدی‌نژاد

دعای«مأثور»چیست؟غیرمأثور-چیست؟+زندگینامه آقامجتبی تهرانی

یک‌بار در محضر استاد بزرگوار و پیر و مراد و مرشدمان مرحوم آیت‌الله حاج آقا مجتبى تهرانی رضوان‌الله علیه نمی‌دانم به چه مناسبتی صحبت از آقای احمدی‌نژاد شد که به من فرمودند: تا حالا بارها تلاش کرده که پیش من بیاید ولی من زیر بار نرفته‌ام! بعد با قاطعیت و لحن خاصی ادامه دادند که:

تا زنده‌ام نخواهم گذاشت بیاید!

عبارات تند دیگری هم داشتند که چون گفت‌وگوی من محضرشان خصوصی بود نمی‌دانم می‌توانم بقیه اش را بنویسم یا نه. ولی به هر حال لحن و موضع ایشان این قدر تند بود که خیلی تعجب کردم، مخصوصا از این جهت که در آن سال‌ها ( فکر می کنم سال ٨۵ بود) هنوز ویژگی‌های شخصیتی آقای احمدی‌نژاد و ابعاد گوناگون رفتارهای او این قدر واضح و آشکار نبود.

دعای«مأثور»چیست؟غیرمأثور-چیست؟+زندگینامه آقامجتبی تهرانی

مدتی بعد این سخنان حضرت استاد را به یکی از اصحاب سرّ ایشان گفتم. آن بزرگوار (که چون نمی‌دانم راضی به این نقل هست یا نه اسمشان را نمی‌آورم) گفتند: این که چیزی نیست! من مدت‌ها قبل از این شلوغی‌ها و مشکلات سال ٨٨ خدمت حاج آقا صحبتی داشتم، فرمودند(نقل به مضمون) که:

این فرد در کشور فتنه‌ای خونین به‌پا خواهد کرد و همه را به جان هم خواهد انداخت! ایشان می‌گفت: بعد از حوادث سال ٨٨ یک‌بار خدمت حاج آقا عرض کردم که عجب پیش‌بینی شما درست درآمد و فلانی این فتنه را درست کرد، حاج آقا نگاهی کردند و فرمودند: من این را نگفتم که! این که چیزی نیست! حالا مانده هنوز! (بقیه سخنان حاج آقا تلخ‌تر و نگران‌کننده است و نمی‌خواهم نقل کنم) و عجیب این بود که آن مرد الهی تا پایان حیات شریف خود علی‌رغم فشارهای زیاد برای ملاقات رییس سابق جمهوری با ایشان به هیچ‌وجه زیر بار نرفتند و دقیقا او وقتی به دیدار حاج آقا آمد که آن بزرگوار از دنیا رفته بود و ادعای “مگر سر جنازه‌ام بیاید!” صادق شد.

این روزها همه‌اش خدا خدا می‌کنم که پیش‌بینی حاج آقا درست درنیاید و خداوند کشور ایران و نظام اسلامی را از فتنه جدید حفظ کند. فتنه‌ای که سال‌های اخیر بارها در نوشته‌های خود از نگرانی درباره آن گفته بودم، اما نکته آخر را نمی‌دانم بنویسم یا نه؟!…

دعای«مأثور»چیست؟غیرمأثور-چیست؟+زندگینامه آقامجتبی تهرانی

احمدی نژادسرقبر آقامجتبی تهرانی

خیرآنلاین ۲۳ فروردین ۱۳۹۶بنقل ازوبلاگ محمدرضا زائری


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

بهترین فیلم‌ها و سریال‌های سال 2024 به انتخاب مجله تایم