«ازدواج آقای میسیسیپی» یکی از آثار برجسته دورنمات است که تقابل آرای چهار شخصیت اصلی را روایت میکند: میسیسیپی دادستانی متعصب که برقراری قانون تورات در سرزمین خود را رسالت خویش میداند و خود، همسر خیانتکارش را مجازات کرده و کشته است، سن کلود که پیروزی حزب کمونیست را برای تحقق عدالت به معنای واقعی آن باور دارد، گراف اوبلوهه پزشک فداکاری است که تمام سرمایه خود را به مستمندان بخشیده و از صمیم قلب به بشریت عشق میورزد و در نهایت آناستازیا، تنها شخصیت زنِ نمایشنامه بی آنکه اعتباری برای اخلاق قائل باشد پیوسته رنگ عوض میکند و فریب میدهد.
ادای دِین به سینمای کلاسیک
این نمایشنامه در اجرای غنیزاده شکل دیگری مییابد. کارگردان علاوه بر اجرا، رسالت دیگری برای خود تعریف کرده است: ادای دِین به سینمای کلاسیک. اجرا، طراحی صحنه، لباس و نورپردازی همه و همه سینمای کلاسیک را تداعی میکند. جا دادن صحنههایی مشهور از سینمای کلاسیک همچون فیلم «لئون»، وجود باجه تلفنی که یکی از شخصیتها اصرار دارد در آن تیرباران شود و نیز کاربرد دیالوگهای معروف سینمای کلاسیک از این ادای دِین حکایت دارد.درگیر شدن کارگردان با رسالت جدیدش به همراه افزودن چاشنی طنز به نمایشنامهای که خود کمدی است لحظاتی تداعیگر خلق میکند و در عین حال او را از پرداخت شخصیتها غافل میکند. به عنوان مثال اوبلوهه که در کار اصلی دورمانت تعریف و شخصیتپردازی مهم و کلیدی دارد و نمادی از جهانی پاک است به لودگی تنزل مییابد. او که طنز خود را در نمایشنامه دورنمات از شخصیتی دُن کیشوتوار برای رسیدن به تصویری آرمانی از انسان دریافت میکند، در اثر غنیزاده به درستی معرفی نمیشود. هرچند در صحنههایی نشان میدهد که زندگی را در همدردی با مردم طبقه فرودست میبیند.
اما همین تلاشهای غنیزاده برای اشاره بیشتر به سینمای کلاسیک بیش از آنچه دورنمات لحاظ کرده است، تصویرهای زیبایی خلق میکند که صحنه آقای میسیسیپی زیر برف و نور چراغ، ورود ماشین به صحنه، راه رفتن لئون با گلدانی در دست، راه رفتن آناستازیا روی صفحه متحرک و تصویر اوبلوهه با عروسک خاکی همه از آن جمله هستند. این صحنههای سینمایی و مناسب عکاسی بیش از هر چیز مرهون صحنهپردازی قابل تحسین نمایش است که سن را به صحنهای پویا و بدون سکون تبدیل و تماشاچی را مسحور جسارت استفاده از نور، سایه و رنگ میکند.
برخی از این لحظات همچون صحنه دیالوگ میسیسیپی با وزیر در هواپیما، چنان خارقالعاده به تصویر کشیده میشود که تماشاچی مجذوب فضای مملو از صدا، باد و حرکت هواپیما به صحنه خیره میماند.
همراه شدن این صحنهها با موسیقی و افکت صدا در راستای ایجاد تعادل میان فرم و محتوا و نیز هماهنگی تصویر و صدا به عنوان ابزار روایت لحظاتی شایان توجه را در نمایش خلق میکند.
با این همه، خلق این لحظات با در نظر گرفتن محدودیتهای صحنه تئاتر در مقایسه با سینما حتی سینمای استودیویی گاه محتوا را فدای فرم میکند تا آنجا که به نظر میرسد تماشاچیان در صحنه حرکت هواپیما توجهی به دیالوگ مهم و فلسفی شخصیتها ندارند.
بازیگری همزمان در تئاتر و سینما
«میسیسیپی نشسته میمیرد» صحنه فیلمبرداری و یا بهتر بگوییم پشت صحنه یک فیلم سینمایی استودیویی است. در صحنهای تاریک و روشن، بازیگران با لباسهایی به رنگ سیاه یا خاکستری، یا در حال بازی در فیلم هستند و یا در صحنه تئاتر مقابل تماشاگران قرار دارند. بازیهای بینقص هنرمندان نمایش از تسلط آنان بر اصول بازی در تئاتر حکایت دارد.ویشکا آسایش، بهرام افشاری، سجاد افشاریان، سیامک صفری، داریوش موفق بازیگران «میسیسیپی نشسته میمیرد» توانستهاند در این نمایش با وجود اصرار کارگردان برای حرکات اغراقآمیز همچنان بازی یکدست و منسجمی را از شخصیتهایی ارائه کنند که الزاما در فیلم و تئاتر نقش یکسانی ایفا نمیکنند. بازیگران توانای این نمایش در مواجهه با نمایشنامهای که اغراق در بازی را بیش از حد معمول میطلبد اجرای موفقی را ارائه میکنند و حتی آشکارا ضعفهای متحمل کار نمایش را با قدرتِ اجرا میپوشانند.
دنیایی آشنا برای دورنمات و غریبه برای مخاطب ایرانی
دورنمات را نظریهپرداز نمیدانند اما نظریههای او از مهمترین تئوریهای تئاتر مدرن محسوب میشود. برای دورنمات، مدرن یعنی پایان تراژدی کلاسیک و دنیایی که کمدی تنها گفتمان مناسب آن است. او با طنزی تلخ و گزنده تباهی انسان معاصر را به تصویر میکشد.دورنمات طنز تلخ گفتمان شرق و غرب را هفت سال پس از جنگ جهانی دوم روایت میکند؛ دنیای تنشهای نو و تقابل ایدئولوژیکهای رنگارنگ که هیچیک درمانی برای سرگردانی انسان گرفتار در پوچی، ندارند.
همه اینها در نمایشنامه دورنمات ملموس است اما مخاطب ایرانی تا چه اندازه این فضا را درک میکند؟ مخاطب مجذوب تصویرسازیهای غنیزاده بر صحنه تئاتر چه درکی از گفتمان شرق و غرب دارد؟ شاید همین ابهام، کارگردان «میسیسیپی نشسته میمیرد» را بر آن داشته تا چاشنی طنز این کمدی را اضافه کند حتی اگر به قیمت استفاده از شوخیهای تکراری در لحن و بازیهای اغراق شده در حدود 3 ساعت اجرا، تمام شود.
حتی اگر نخواهیم خوانش کارگردان «میسیسیپی نشسته میمیرد» را از گروتسک دورنمات به چالش بکشیم، در کل به نظر میرسد که غنیزاده با وجود اجرای موفق نمایش در پرداخت ذهنی مخاطب برای برقراری ارتباط میان نوخواهی غربی «می سی سی پی» و یافتن راه رهایی از مسیر کمونیست «سن کلود» - دو قهرمانش - به عنوان نقد آشکار دورنمات از فضای متشتت سالهای بعد از جنگ اروپا و حیرانی انسانی انسان معاصر، موفقیتی به دست نمیآورد هر چند که در ارای نمایشی کمدی به شدت موفق است.
میسیسیپی نشسته مُرد و تماشاچیان ایستاده کف زدند
در مجموع «میسیسیپی نشسته میمیرد» اجرای موفقی از تئاتر اکسپرسیونیست است که در آن صحنههای کابوسگونه و نمایش ذهنیت شخصیتها در کنار صحنهپردازیهای نمادین، توالی زمانی را بر هم زده و از حقیقت، قطعاتی رویاگونه را به تصویر میکشد.این نمایش برآمده از تبلور تجریدی ذهن دورنمات واکنشی است به تشویشها، سرخوردگیهای انسان در دنیای مدرن. دورنمات بدون هیچ تمکینی به حقایق خارجی که در آن دوران چیزی نبود جز بیعدالتی و تقابل بیمعنای ایدئولوژیها، پرداخته است.
آقای میسیسیپی همانطور که اصرار داشت در پایان و به دنبال آخرین سری صدای کر کننده شلیک، نشسته و روی صندلیاش مُرد. او پایانی دراماتیک و شوکهکننده برای نمایشی کمدی را رقم زد تا مخاطبان با تحسین بایستند و کف بزنند.
اما مخاطبی که سالن را ترک کرد به چه میاندیشید؟ به گفتمان شرقی کمونیسم در مقابل گفتمان غرب پس از جنگ جهانی دوم؟ به جدال نوخواهی غربی و کمونیسم شرقی؟ به دغدغه فلسفی الهیاتی دورنمات و یا به سه ساعت نمایش کمدی و سینمایی؟
منبع : خبرگزاری ایرنا