شطرنج


شطرنج

زندگی بازی شطرنج من و توست ببین اسب بیچارهء من پیش رخت خورد زمین و چه تنها برود پای پیاده به جلو او نداند که وزیر تو نشیند به کمین اسب دیگر برود تا که کند چارهء کار فاش دانم که نهی پشت همینشاعر:مرصاد رسولی(آسف)

زندگی بازی شطرنج من و توست ببین
اسب بیچارهء من پیش رخت خورد زمین

و چه تنها برود پای پیاده به جلو
او نداند که وزیر تو نشیند به کمین

اسب دیگر برود تا که کند چارهء کار
فاش دانم که نهی پشت همین اسب تو زین

کیش کردی تو کنون شاه دل پیر مرا
به سقوط است دل غم زده ام از تو چنین

دل من فیل شد و رفت به سوی دل تو
با با ناز رخت فیل دلم گشته حزین

آخرین حربه شد و رخ بنمایم به تو من
و وزیرم بنشاند عرقت را به جبین

تو ولی با همهء هست بیایی به جلو
مات میگردد از این بازی وجودم به یقین


حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


جدیدترین عکس های 00:00 عاشقی با متن های رمانتیک