شیدا


شیدا

امشب ای کاش فردا نمی شد یا که این فتنه برپا نمی شد جان من بود و شب بود و آتش کاش چشم تو شیدا نمی شد کاش چشم تو در چشم مردم نرگسی مست و زیبا نمی شد دوش در بازی چشم و مهتاب مشت مهتاب هم وا نمیشاعر:حسین نامدار

امشب ای کاش فردا نمی شد
یا که این فتنه برپا نمی شد
جان من بود و شب بود و آتش
کاش چشم تو شیدا نمی شد
کاش چشم تو در چشم مردم
نرگسی مست و زیبا نمی شد
دوش در بازی چشم و مهتاب
مشت مهتاب هم وا نمی شد
قطره قطره نگاهت نمی ریخت
خواهشی گرم و گیرا نمی شد
پلک بارانی چشمهایت
ساحل سبز دریا نمی شد!
***
کاش می شد که در دفتر عشق
فصل سرد صداها نمی شد
در صف واژه های صمیمی
حرف بی ربط "اما" نمی شد
***
کاش صد پاره می شد دل من
لیک این گونه رسوا نمی شد
در طلوع شب شعر چشمت
طبع من هم شکوفا نمی شد
یا نمی شد نگاه تو آغاز
یا برایم معما نمی شد
کنج دنجی برای دل من
خانه ای می شد آیا نمی شد؟
امشب ای کاش فردا نمی شد
یا که این فتنه برپا نمی شد

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


دانلود آهنگ ذوقم وه یه که بیای بشنوم دنگ صدات