عطرتو


عطرتو

خودت را درآینه دیده ای؟ شبیه شاهزاده ی قصه هاشده ای ! مرا در آینه دیده ای؟ کابوس شده ام از روزی که رویا شده ای.. تو اینجایی اما از من دور .. این زنده سوختن در آتش است ! تو اینجایی که اینگونه خاطرمشاعر:سیده کبری شهنشاهی

خودت را درآینه دیده ای؟
شبیه شاهزاده ی قصه هاشده ای !
مرا در آینه دیده ای؟
کابوس شده ام از روزی که رویا شده ای..
تو اینجایی اما از من دور ..
این زنده سوختن در آتش است !
تو اینجایی که اینگونه خاطرم مشوش است .. اگر نباشی چه میشود ..!؟

هرچه ..هربار با خود عهد میبندم که به تو فکر نکنم نمیشود !
دیگر خسته شدم بس که توبه شکستم
بس که پای تو نشستم
و تو حق نداری از من رد شوی
تو حق نداری بد بودن را بلد شوی !..

آخر فکر کردن به تو خوب است
خیالت خوب است
هوایت خوب است

عطر تو را می گرفتند
دستهایم
گونه هایم
آغوشم
وقتی می آمدم پیشت آن روزها..
عطرتو رامی خواهند
دست هایم
گونه هایم
آغوشم
بازهم
اینجا..




یلدا