کاش دستانت برایم چتری از ایمان بسازد ، کاشکی
کاش دریای دلم را ایمن از طوفان بسازد ، کاشکی
دوری از رویت برایم چاره و درمان نبود
مجمر جان مرا آتش زنی از نو بهارت ، کاشکی
کاش در باران بیایی یا که در رویا و خواب
مستی خواب مرا برهم زنی از اشتیاقت ، کاشکی
بستر من از هوای تو شراب آلوده شد
غرق چشمان تو می گشتم به آنی ، کاشکی .
کاش دریای دلم را ایمن از طوفان بسازد ، کاشکی
دوری از رویت برایم چاره و درمان نبود
مجمر جان مرا آتش زنی از نو بهارت ، کاشکی
کاش در باران بیایی یا که در رویا و خواب
مستی خواب مرا برهم زنی از اشتیاقت ، کاشکی
بستر من از هوای تو شراب آلوده شد
غرق چشمان تو می گشتم به آنی ، کاشکی .