حقیقت مرگ در اندیشه ملاصدرا/ واکاوی نظریه معاد جسمانی صدرالمتألهین
گروه اندیشه ــ محققداماد با اشاره به نظرات مختلف پیرامون معاد به تبیین نظریه ملاصدرا درباره معاد جسمانی پرداخت و تصریح کرد: از نظر او، نفس انسان برای این دنیا خلق نشده است و به هنگام مرگ، واقعیت انسان که نفس اوست از غیر واقعیت او که بدن است جدا میشود.
به گزارش ایکنا؛ آیتالله سیدمصطفی محققداماد، عضو هیئت علمی دانشکده حقوق دانشگاه شهید بهشتی، در جلسه تفسیر قرآن در حکمت متعالیه که روز گذشته در مؤسسه حکمت و فلسفه ایران برگزار شد به تبیین نظریه ملاصدرا درباره مسئله معاد جسمانی پرداخت و اظهار کرد: اگر از من بپرسند محور اصلی نظریه ملاصدرا در بحث معاد جسمانی چیست؟ عرض میکنم که یک مطلب است و اگر کسی این مطلب را خوب بفهمد و قبول کند همه چیز را قبول کرده است. متأسفانه بعضی قبل از فهمیدن قبول نمیکنند و این یک اخلاق رذیلهای است.
وی با اشاره به نظریات مختلف در مسئله معاد تصریح کرد: برخی به کلی منکر معاد هستند. یک عده میگویند که بعد از مرگ فقط روح انسان باقی میماند، نه جسم او. نظریه دیگر این است که آنچه باقی میماند جسم است. قائلان این نظریه اصلاً برای روح تجرد قائل نیستند و به معاد صرفاً جسمانی باور دارند. برخی دیگر منکر معاد جسمانی نیستند، ولی میگویند برای اثبات آن برهانی در اختیار نداریم. جناب ملاصدرا و حاجی سبزواری این قول را به مرحوم ابنسینا نسبت میدهند.
آیتالله محققداماد افزود: ملاصدرا از کسانی است که میگوید معاد هم روحانی است و هم جسمانی است. در اینجا «برگشت» مورد بحث است نه «بقا»؛ یعنی حشر روحانی و حشر جسمانی مورد بحث است. ملاصدرا میگوید که با تفسیر خودم این مطلب را باور دارم. محور کلام ایشان بر پایه تفاوت بدن دنیوی و بدن اخروی استوار است. این شاهکار بیتالغزل کلام ملاصدرا است. باید برای انسان دو بدن قائل بود: یک بدن عنصری، یک بدن اخروی. منظور از بدن اخروی چیست؟ اخروی نه به معنای بعد از مرگ بلکه وابسته با عالمی دیگر است. این بدن در همین دنیا هم وجود دارد.
رئیس گروه مطالعات اسلامی فرهنگستان علوم تصریح کرد: خلاصه حرف ملاصدرا این است که آنچه باقی نمیماند بدن عنصری است که به مبادی خودش بازمیگردد. عناصر اربعه که ترکیب شده و این بدن را تشکیل داده است، وقتی روح از بدن جدا میشود، هر کدام به مبدأ خود بر میگردد؛ اما بعد از نابودی این بدن، نفس آدمی میتواند وجود داشته داشته باشد. نفس چیزی بین مجرد و ماده است. یک چنین موجودی یک سرش به بدن بند است، یک سرش به عالم عقل بند است. این بدن دیگر بدن عنصری نیست؛ بدنی است که با اعمال فرد ساخته شده است. با جدا شدن نفس از بدن عنصری، بدن اخروی شکل میگیرد. ملاصدرا با پذیرش این جسم به معاد جسمانی قائل است.
وی ادامه داد: جناب صدرالمتألهین در کتاب اسفار و بحث مبدأ و معاد عنوانی با تعبیر «حقیقت مرگ» دارد. مرگ یعنی چه؟ در این فصل سه نکته بیان میکند. نکته اول اینکه مرگ حق است. در هنگام تلقین خواندن هم گفته میشود «وَ انَّ الْمَوْتَ حَقٌ». یعنی چه مرگ حق است؟ یعنی دروغ نیست؟ صدرا در جلد ۹ اسفار این بحث را مطرح کرده است که آیا انسان میمیرد یک قضیه ضروریه است یا یک قضیه ممکنه است؟ یعنی آیا انسان میتواند بمیرد و میتواند نمیرد یا اینکه حتما میمیرد؟ ملاصدرا در مقام جواب این پرسش میگوید که انسان موجودی است که برای این دنیا خلق نشده است. انسان موجودی مرکب از نفس و بدن است و هویت او به نفسش وابسته است. نفس برای این دنیا خلق نشده و به همین خاطر در یک زمانی از عالم دنیا جدا میشود و به عالم ملکوت، یعنی عالمی آن سوی عالم حواس منتقل میشود. به همین دلیل میگوییم مرگ حق است.
محققداماد یادآور شد: نکته دوم این است که آیا مرگ موجب معدوم شدن آدمی است یا موجب جدا شدن؟ صدرا میگوید با مرگ انسان معدوم نمیشود؛ چون وجود معدوم نمیشود. نه بدن معدوم میشود و نه نفس. فقط میان دو چیز که با هم بودند جدایی ایجاد میشود. جدایی نفس از بدن یعنی مرگ نه معدوم شدن آدمی. مرگ، جدایی بین واقعیت انسان و غیر واقعیت انسان است. واقعیت انسان نفس اوست. بدن غیر واقعیت انسان است. مرگ جدایی بین واقعیت انسان و امری بیگانه از انسان یعنی بدن است. نفس از عالم دیگری است و این بدن بیگانه از اوست. بدن صفاتی دارد که صفات نفس نیست. بدن گرسنه میشود، تاب سرما و گرما ندارد، رنجش میبیند. اینها صفات بدن است. اینها صفات غیرلازم نفس آدمی است. در اثر مرگ، انسان از این صفات جدا میشود.
وی تأکید کرد: به چه دلیل نفس انسان بعد از مرگ معدوم نمیشود؟ یک قاعده کلی است که میگوید موجود تغییر میکند، اما معدوم نمیشود. اما ملاصدرا از این قاعده استفاده نمیکند و دلیل دیگری اقامه میکند. او میگوید که نفس معدوم نمیشود، چون محل چیزیست که باقی میماند. آیا افکاری که شما دارید، دانشی که آموختید جا و محل دارد؟ محل آن کجاست؟ از نظر ملاصدرا نفس انسان محل حکمت و دانشها عقلانی است که آموخته است. محل دانشهای حکمی نفس است و محل حکمت معدومشدنی نیست.
انتهای پیام