لحظه ها ای لحظه ها آرامتر
من جوانم
این جوانی را مگیر ازمن
روزگارم را سیه منما
گرد پیری بر سرم مفشان
داده ام از دست
من دوران خوب زندگانی را
کودکی هم نوجوانی را
آن نشادو شادمانی را
این جوانی را مگیر ازمن
مکن پیرم
چون که می ترسم من از پیری
من از پیری
لحظه ها ای لحظه ها آرامتر من جوانم این جوانی را مگیر ازمن روزگارم را سیه منما گرد پیری بر سرم مفشان داده ام از دست من دوران خوب زندگانی را کودکی هم نوجوانی را آن نشادو شادمانی را این جوانیشاعر:شهربانو ذاکری دانا