پیری


 پیری

لحظه ها ای لحظه ها آرامتر من جوانم این جوانی را مگیر ازمن روزگارم را سیه منما گرد پیری بر سرم مفشان داده ام از دست من دوران خوب زندگانی را کودکی هم نوجوانی را آن نشادو شادمانی را این جوانیشاعر:شهربانو ذاکری دانا


لحظه ها ای لحظه ها آرامتر
من جوانم
این جوانی را مگیر ازمن
روزگارم را سیه منما
گرد پیری بر سرم مفشان
داده ام از دست
من دوران خوب زندگانی را
کودکی هم نوجوانی را
آن نشادو شادمانی را
این جوانی را مگیر ازمن
مکن پیرم
چون که می ترسم من از پیری
من از پیری

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


شعر سنگ قبر | 130 متن برای سنگ مزار درگذشتگان پدر و مادر و دیگران