در اوج گریه و جنونم
من عاشقی مدفونم
در حسرت عشق مانده ام
از درد بی تویی خوانده ام
چه شب ها که با یادت
با خنده و دل شادت
بی من و کنار او
سراغت را گرفته ام کو به کو
غمم را پنهان نمیکنم
خود را وابسته به زمان نمیکنم
تو را از قلبم رانده ام
با خاطراتت تنها مانده ام
با عطر و بوی دلتنگی
گوش داده ام به هر آهنگی
آرام شدم با مشت و دیوار
با سوختن همان سیگار
من در اوج گریه و جنونم
لیلی ات نیستم
من خود مجنونم....
من عاشقی مدفونم
در حسرت عشق مانده ام
از درد بی تویی خوانده ام
چه شب ها که با یادت
با خنده و دل شادت
بی من و کنار او
سراغت را گرفته ام کو به کو
غمم را پنهان نمیکنم
خود را وابسته به زمان نمیکنم
تو را از قلبم رانده ام
با خاطراتت تنها مانده ام
با عطر و بوی دلتنگی
گوش داده ام به هر آهنگی
آرام شدم با مشت و دیوار
با سوختن همان سیگار
من در اوج گریه و جنونم
لیلی ات نیستم
من خود مجنونم....