بار هستی


بار هستی

منتقد ادبی

آرمان- مهدی معرف /گروه ادبیات و کتاب: کورنلیوس یوهانس یاکوبس ماریا نوتبوم که به سیس نوتبوم مشهور است یکی از برجسته‌ترین و شناخته‌شده‌ترین نویسنده‌های هلندی است که به ایران هم سفر کرده است. کتاب «شبی در اصفهان» یکی از سفرهای پژوهشی او به ایران در سال ۱۹۷۸ است. نوتبوم در ۱۹۳۳، در شهر لاهه به دنیا آمد. پدرش در سال ۱۹۴۵ در جنگ دوم جهانی و در بمباران شهر لاهه کشته شد و سپس مادرش بلافاصله با مردی کاتولیک و به‌شدت مذهبی ازدواج کرد، که این تنهایی و «گذشته» ویران‌کننده در آثارش مشهود است. نوتبوم جوایز ادبی فراوانی در هلند و در جهان کسب کرده، که نامزدی جایزه نوبل ادبیات یکی از افتخارات بزرگ او به شمار می‌آید. آلن میشل مترجم آثار نوتبوم به فرانسه درباره او و آثارش می‌نویسد: «آثار نوتبوم شبیه خاطراتی زنده و ملموس هستند.» نوتبوم در سال ۱۹۸۰، رمان «تشریفات» را منتشر کرد که یکی از کتاب‌هایی است که در هلند به‌طور گسترده‌ای مورد اقبال و توجه مخاطبان قرار گرفت، بارها تحدید چاپ شد و به زبان‌های بسیاری از جمله فارسی ترجمه و منتشر شد: ترجمه سامگیس زندی، نشر نو. «تشریفات» داستانی است که نسل‌به‌نسل در حال حرکت است. نوتبوم در این رمان مانند نقاشی چیره‌دست است که با ظرافت و با شکوه، دهه‌های پنجاه، شصت و هفتاد در هلند را به تصویر می‌کشد. این کتاب جوایز مهمی چون فورد بوردویک را از آن خود کرد و در آمریکا جایزه پگاسوس را دریافت کرد. آرنولد هوماکرز نویسنده سرشناس هلندی پس از انتشار کتاب «تشریفات»، آن را بهترین اثر نوتبوم معرفی کرد. آنچه می‌خوانید نگاهی است به رمان «تشریفات» که از سوی نشر «نو» تجدید چاپ شده است.

«تشریفات» اگرچه کتاب کم‌حجمی است، اما این موضوع چیزی از اهمیت و نگاه عمیق و زبانش نمی‌کاهد. زبان نویسنده در همان نخستین کلمات داستان، تیز و برنده و موجز است. زبانی که به ما گوشزد می‌کند با داستانی روبه‌رو هستیم که می‌خواهد ته‌مانده هوای بیرون را هم به درون بکشد و چیری از حواس مرا سر خود رها نکند.

توصیف نویسنده در شروع داستان از شخصیت اینی و زیتا کوبنده و آتشین و تند و هیجانی است. از همان شروع آنها در برابر مسئولیت‌هایی قرار داده می‌شوند که در برابرشان استیصال دارند. عدم تصمیم و امتناعشان از انتخاب، رابطه را برهم می‌ریزد و فرومی‌پاشد.

زبان نوتبوم در فصل اول بی‌محابا و بی‌پرده است. نویسنده بی‌ملاحظه و لاقید، روایت را با سرعتی خواننده‌جاگذار پیش می‌برد و می‌خواهد دنیایی را که در آن می‌اندیشد به تصویر بکشد. در اینجا کلمات همچون قلم‌موی نقاشان اکسپرسیونیسم به روی کاغذ رد به‌جا می‌گذارد و تکه‌تکه دیده می‌شود. اعجاز جزو لاینفک این فصل داستان است. اعجازی آمیخته به خشم و خروش و عصیان که می‌خواهد زمان را درهم‌آویزد و رنگی جدید به تابلو پیش چشمش بنشاند.

سرنوشت آن چیزی است که در این داستان، گزنده و بزرگ و عذاب‌آور نشان داده می‌شود. سرنوشت با آن ته‌مزه تلخ و گس و خوشی‌خراب‌کنش، خودش را در هر جایی در دسترس می‌گذارد و ما را همچون انتخاب‌کنندگانی نشان می‌دهد که نمی‌توانیم به‌راحتی نام جبر را بر سرنوشت بگذاریم. گویی انتخابگران محتومی هستیم که با سری افکنده و قلبی مالآمال، سرنوشت را چون شوکران سرمی‌کشیم: «اینی از سه چیز مطمئن بود: زیتا هرگز بازنمی‌گردد، خودش نمرده است، فردا بازار سهام مثل دوباره مثل آسیاب بادی خواهد چرخید. با طلایی که واسطه‌اش دوشنبه آینده در سوئیس برایش می‌خرید، او تا سال ۱۹۸۳، که طی آن این عکس سرنوشت‌ساز ده‌هزاربار در همه هفته‌نامه‌های دنیا ظاهر می‌شود، در ازای هر سنتش بیشتر از هزار گیلدر سود می‌برد. در عکس به خوبی روشن بود: روزهای مبهمی در پیش روست.» خواننده در این تصویر کامل و قاطع و روشن، حاصل انتخاب‌های اینی را می‌بیند. گاهی بُرد و گاهی شکست. حتی شکست در خودکشی هم انتخابی بود که خود او رقم زده است. گویی دنیا بر آن مداری می‌چرخد که خود انتخابش کرده‌ایم. حتی در جبری‌ترین و محتوم‌ترین لحظاتش.

در فصل دوم اینی به سراغ خاطراتش می‌رود. خاطراتی محو و مایل به به‌یادنیاوردن. گذشته‌ای که امکان تکرارش لرزه‌انداز است. انتخابی که دیگر انتخاب نیست بلکه گذشته و دنباله‌ای مغموم و مذموم است.

عمه ترزه که پیش از این در فصل اول خوانده بودیم که خودکشی کرده و ارثی برای اینی به‌جا گذاشته، در فصل دوم زنده و حراف، روبه‌رویش ظاهر می‌شود و او را با فامیل آشنا می‌کند. در اینجا جزئیاتی که از عمه شرح داده می‌شود، دقیق‌تر و کامل‌تر از جزئیاتی است که تاکنون از زندگان نوشته شده است. گذشته بازمی‌گردد و زنده و پویا و ادامه‌یافته در مقابل دیدگان خواننده جا خوش می‌کند. عقبه یقه‌گیر و سمج است. نمی‌توان پشت سر رهایش کرد. آنچنان که در زمان حال و آینده دامن‌گیرمان می‌شود.

گذشته انتخابی شکل‌گرفته و قوام‌یافته است که در نگاه سیس نوتبوم خودش را مرتبا تحمیل می‌کند و راهش را پیش می‌برد. انگار که داریم به دست گذشته خود خفه می‌شویم و در باتلاقش فرومی‌رویم. مثل مستی که در استفراغ خودش به خواب رفته باشد و راه تنفسش بسته شده باشد.

در اینجا می‌توان دید که رویکردهای روانکاوانه نویسنده دست‌درازی می‌کند. رویکردی که پای یونگ را به میدان می‌کشد و تاثیرات کهن‌الگویی و ناخودآگاه جمعی‌اش مشهود و هویدا می‌شود.

با خواندن دعای «مرا به‌یاد بیار» در مراسم عشای ربانی، شراب تبدیل به خون مسیح می‌شود و به‌یادآوری مسیح برای پیروانش مقدور و مقدر می‌شود. این تبدیلی است که همه‌چیز را هم‌رنگ و هم‌کلام و هم‌زبان می‌کند: یکپارچه‌سازی. گویی که ساختار داستان در فصل دوم بر همین منوال ریخته شده است. عمه مرحوم دوباره در برابر دیدگان اینی ظاهر می‌شود و او را به ملاقات پیرمردی یک‌چشم و منظم می‌برد که می‌خواهد در نظم آهنینش سرنوشت او را تغییر دهد. در اینجا یادآوری همگام با تغییر است. حتی تاکیدی که بر آینده و وقایعش می‌شود، گذشته فعل انجام‌گرفته آینده است.

این مرحله تا فصل سوم هم امتداد می‌یابد و بخش عمده‌ای از آن در مغازه‌های عتیقه‌فروشی می‌گذرد. میان تابلوها و پیاله‌های چای حاصل هنرمندان در گذشته. اصالت وجودی او بر ماهیتش پیشی می‌گیرد و فلسفه اگزیستانسیالیسم در رابطه با جهان مردگان و زندگان، جوش‌وخروش می‌یابد. مثل دریای جزری که مدش کم‌کم حاشیه ساحل را محو می‌کند.

«تشریفات» همچون هبوطی است به درون گذشته. پرتابی از دست‌درازی‌ای به دنیایی بهتر، اما سراب‌گونه. به گذشته‌ای که تحمل تلخی و نکبت و ادامه زندگی را میسر می‌کند. همچون ایکاروسی که به دریا می‌افتد و از خورشید آرزوها فاصله می‌گیرد.

سیس نوتبوم استعاری و غیرمستقیم اروپا را هدف قرار می‌دهد و گذشته آن را از جنگ جهانی تا قرون وسطی و دوران امپراتوری روم و یونان باستان را بر سر سرعت لجام‌گسیخته و شتاب عالمانه‌اش می‌کشد و می‌خواهد به‌یاد بیاورد که طعم گذشته هنوز بر زبان جاری است و هر چیزی را که می‌بیند و می‌بلعد، بو و مزه‌ای از آن دارد.

ثروت مزه‌ای دارد که قرار است چشیده شود. همان‌طور که تنهایی طعمش را پیش‌تر چشانده است. طعم‌ها، معلم‌هایی هستند که می‌آموزند و پشت گوش گذاشته می‌شوند. تنهایی و تجربه زیست آن، تجربه‌ای است تلخ‌تر از گرانبهایی و قیمتی‌بودنش.

در فصل دوم همه‌چیز برای اینی اتفاق می‌افتد. عمه و عمو و کشیش و تادس. اما فصل سوم فصل تصادف است. وقایع در لحظه خود را می‌نمایاند و این لحظه‌های تصادفی حسی خوشایند و خوشبختی‌آور را به‌وجود می‌آورند. تضاد در دو فصل به‌گونه‌ای است که جهت و میل حرکت در فصل دوم جلورونده و جبری و تهاجمی جلوه می‌کند. در جای‌جای فصل دوم، مساله‌ای مطرح می‌شود که توضیحی هم از آنچه در آینده درباره‌اش یا حول آن اتفاق می‌افتد داده می‌شود ما رابطه‌هایی را می‌بینیم که در فصل اول به پایان رسیده است. لحن و زبان فصل دوم کند و توصیفی‌تر است. زمان در اینجا اسیر و در چنبره است.

فصل سوم تمام بار و خستگی رمان را از روی دوش خودش برمی‌دارد و فقط به تماشا در سکوت می‌نشیند، به وجود می‌اندیشد و فکورانه و فروتنانه روایت می‌شود. در یک کلام فصل سوم، فصل خشوع در برابر دنیاست. فصل احساس عجز و ناتوانی و فصل حیرت.

«تشریفات» اینجا معنای خودش را می‌یابد و به زبان می‌آورد. آداب چای‌خوردن که در فرهنگ ژاپن تاریخچه‌ای دارد و روندی معنوی هنری به خود گرفته است، مفهوم و محور این فصل است. آداب و مناسک و تشریفاتی که از خود چای‌نوشیدن مهم‌تر می‌شود. فلیپ تادس، پسر تادس یک‌چشمی که در فصل دوم حضور داشت، در اینجا بار و مفهومی را به پیاله چای و قدمت و آدابش می‌دهد که اینی و دیگر شخصیت‌ها حول او و تشریفاتش به گردش درمی‌آیند.

«تشریفات» تمامی آن روح و مفهومی را دارد که سیس نوتبوم در جست‌وجو و بیانش با خود حمل می‌کند. داستانی که به ما معنا می‌دهد و ما را از معنا تهی می‌کند. تشریفاتی که اصالت بر ماهیت پیدا می‌کند، خود طریقتی می‌شود برای رهایی از بار مسئولیتی که روی شانه و گرده احساس می‌کنیم. همچون مراسم عشای ربانی که شراب را به خون تبدیل می‌کند. تشریفاتی که گویی ما را به جهانی دیگر و بزرگ‌تر مرتبط می‌کند. به بشریت و رنج بی‌پایانش. و میل به رهایی از این رنج. گویی این یکی‌شدن با شکل متصور از کل رقت کردار و حل‌شدن، مسئولیت را با خود به همراه می‌آورد. گویی بار و زجر مسئولیت و گناهکاربودن در یک کل بزرگ بی‌چیز و کم‌اهمیت می‌شود. همچون لیوانی زهر در یک اقیانوس.

سیس نوتبوم اروپایی را ترسیم می‌کند. هلندی را که رها شده از کلیسا اما در پی معنا گم‌گشته و پریشان مانده است. این میل به تکیه‌گاه و این میل به معناداشتن و بی‌هدف‌نزیستن، هر کسی را به شکلی و طریقی واداشته است که اقدامی بکند و به چیزی چنگ بیاویزد.

زبان نویسنده متناسب با هر فصل خود را شکل می‌دهد و سازمان‌یابی می‌کند.

در داستان، سه کبوتر وجود دارد که یکی به سوی مرگ می‌رود و دومی گیج و حیران است و سومی با مهارت کاری را انجام می‌دهد و به سلامت عبور می‌کند. شکل ساختاری سه فصل داستان هم این‌گونه خود را روایت می‌کند. در فصل اول اینی تصمیم به خودکشی می‌گیرد و در فصل دوم میان جبر و اختیار و گذشته و آینده سرگردان و حیران می‌ماند و در فصل سوم مصمم خود را از میانه تشریفات و طریقت و عرفان شرقی بیرون می‌کشد.

«تشریفات» روایتی دقیق و درونی است از مجملی که وجود را ارج می‌نهد و دغدغه و غم‌خواری‌اش را دارد. نگاه نویسنده به گذشته و آینده در پرتو همین اصل خلل‌ناپذیر اصالت هستی و ذات است که زنده و پرتوان می‌شود. نگاهی گاه روانکاوانه و گاه فیلسوف‌مابانه که به کاوش درون می‌پردازد. نگاهی درباره هستی و اینکه چه بنامیمش و چگونه بخوانیمش.


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته

عکس نوشته و متن روز جهانی دوقلوها | 25 عکس نوشته و پیامک تبریک روز جهانی دوقلوها