غارت دل


غارت دل

به کاروان دلم غارت دوباره زدی به زخمهای دلم تیغ استعاره زدی مرا مبر به اسیری که خود اسیر توام چرا به قتل من امروز تازیانه زدی عجیب دور و زمانی است بی تو بودن من اگر چه مرحم دل را تو پاره پارهشاعر:علی آسمند جونقانی

به کاروان دلم غارت دوباره زدی
به زخمهای دلم تیغ استعاره زدی
مرا مبر به اسیری که خود اسیر توام
چرا به قتل من امروز تازیانه زدی
عجیب دور و زمانی است بی تو بودن من
اگر چه مرحم دل را تو پاره پاره زدی
پیاده ام به رکاب خموش دلجویت
که تیغ دلبریت را به من شبانه زدی
دریغ این دل جا مانده را تحمل نیست
که همچو شمع به پروانه‌ام شراره زدی
فتاده‌ام به طریقت و خود نمی دانم
منم چو گوی و توچوگان خود سواره زدی
به صد کنایه و تعریض عاشقم کردی
به نامرادی و بی تابی‌ام کنایه زدی
کنون که سوخته‌ام همچو شمع و پروانه
مرا چو سیل رسیده، به خون نشسته زدی

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


دانلود آهنگ ذوقم وه یه که بیای بشنوم دنگ صدات