اجرایش را نمیدانم


اجرایش را نمیدانم

ز دست خویش نالانم چرایش را نمیدانم پریشان حال وگریانم چرایش را نمیدانم چه خواهم من ز دنیا و چه میخواهد زمن دنیا قسم بر جسم بی جانم چرایش را نمیدانم هرآنچه غصه وغم هست بسوی من روان گشته شاعر:مجید آبسالان

ز دست خویش نالانم چرایش را نمیدانم
پریشان حال وگریانم چرایش را نمیدانم


چه خواهم من ز دنیا و چه میخواهد زمن دنیا
قسم بر جسم بی جانم چرایش را نمیدانم


هرآنچه غصه وغم هست بسوی من روان گشته
پراز اندوه و عصیانم چرایش را نمیدانم


در این دنیای وانفساچه میخواهم تک و تنها
جدا ماندم ز یارانم چرایش را نمیدانم


نه خوابم شب چوبیدارم به کابوسی گرفتارم
فنا گردیده ایمانم چرایش را نمیدانم


همه شهرم پر از نیرنگ کجا یابم دل یکرنگ
شدم عاصی ز وجدانم چرایش را نمیدانم


چه کس می آورد پاسخ برای این همه پرسش؟؟
منِ دیوانه حیرانم چرایش را نمیدانم


حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


دانلود آهنگ ذوقم وه یه که بیای بشنوم دنگ صدات