امشب شده ام مست غریبانه بگریم
درخلوت خود با می و پیمانه بگریم
ازهجر تو من گوشه نشینم به خرابات
سرگشته ز خود با دل دیوانه بگریم
هرشب منم و قاب تو و خاطره هایت
با یاد رخت بر در میخانه بگریم
در این دل پردرد بسی قصه زیاد است
من بر دل پر غُصه ی ویرانه بگریم
آواره ز عشقت شدم و خانه بدوشم
بگذار بر این عاشق بی خانه بگریم