سوزناک و عاشقانه


سوزناک و عاشقانه

صبح هم همین آش و همین کاسست فقط دهن من بدبخت پر ماسست! یک نفر رفته درون خانه دلم کرده لانه چنان لالایی های عاشقانه میگوید که دیوانه کرده صاحب خانه! ما در عشق لج باز و مغروریمشاعر:نعمت الله سیادت مقدم

صبح هم همین آش
و همین کاسست
فقط دهن من بدبخت
پر ماسست!




یک نفر رفته درون
خانه دلم کرده لانه
چنان لالایی های
عاشقانه میگوید که
دیوانه کرده
صاحب خانه!



ما در عشق لج باز و
مغروریم آری والا
ما در عشق یار کوریم!




شما در عشق به خدا
که سفید پرچم بودید
والا ما هم نیزه به
دست بودیم بر عکس
شده حال والا
ما بهتر بودیم!




او که عشق را به
بازی گرفت خودش
را هم قاضی میگرفت
هوس باز را چه
بگویم که نصیحت
مرا به فوش و
تمسخر میگرفت!




تو خلوت کردی که
با خدا باشی تا ابد
والا خیانت کردی هم به
خدا هم به دلت خدا
تنهایی هیچ کس
دوس ندارد
غیر خودش!




ره دل را بروی خدا
رهت را کوتا تر میکند
بخدا ره محبت
کسی را خسته نمیکند!




هر روز کنار گل مینشستم
راز دل را با ناز گل
میگفتم گلم رفته
سفر از درد دلتنگی
رازم را به خار
میگویم!






همین قد بگویم
همه (ی ا ر)دارند
ما در عشق یتیمیم!




اوضا شده قمر در
عقرب همه نجات
پیدا کردن ما غرق
شدیم در بحر!




از فرق است که بی
تابم
درد رفتنت رفته در
سرم نیستی که
بشکافی فرق مهتابم!




یار من تنها تویی
یار من به زهر عقرب
است نبودت در جان من!



با که گویم حرف
دل وقتی درون سینه
دل ندارند یک گپ
غم ناک از حال
درونم بشان بزنم
کر کر خنده میکنند
انگار که جای دل
سنگ درون
سینه دارند...!




ساغرم همیشه پر پر
است جامی که وقتی
در آن شراب مینوشم
مست و پستم میکند
ها ها هایم همیشه
بوی شراب این
ساغر را میدهند!




رویای کودکی را بر باد ندهید