رب آه


رب آه

هی بوسه هی نگاه هی از تو به من عطش از شوق زیر حکم تو هربار من تو غش هربار تو که دایما الحمد رب آه هربار من که آه به من ارضه سماه هی می کشم به چفیه سرم را میان راه هی می کشی خمار دلم را به اودشاعر:علی اصغر قلمدانی

هی بوسه هی نگاه هی از تو به من عطش
از شوق زیر حکم تو هربار من تو غش
هربار تو که دایما الحمد رب آه
هربار من که آه به من ارضه سماه
هی می کشم به چفیه سرم را میان راه
هی می کشی خمار دلم را به اود عشق
حالا چه شرق و غرب چه اینجا پاریس دمشق
برگرد خانه خانه ی تو شهر شهر توست
من هم اگر اجازه دهی نیست هست توست
الحمد تا همیشه و تا انتها ازوست
وقتی نماز ظهر قیامت تمام شد
وقتی بهشت واجب و دوزخ حرام شد
هی من تبسم از تو و هی تو قبول داد
بفرست دست به دست به آخر سلام باد
به به کسی که دست ملامت ترنج داد
حالا بهشت تو من و حالا بهشت تو
من انعکاس هیچ نه! باید نوشت تو
باید خودم شوم که دوباره برای تو
مهمانی تو هوای تو آه تو
قافیه هم فدای تو برای تو آن تو
هی دست روی دست هی پشت هم گره
زنجیر باش سمت بهشتت اگر سره

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


نامزد جدید بلا حدید، خانم سوپرمدل، کیست؟!