طواف عشق


طواف عشق

غنچه لب های تو را دیدم و گشتم مجنون ، تا صبح دگر می خندیدم نقش رخ ات را به می جامم دیدم در پی تو کوی به کوی می پرسیدم پیر در میکده چون حال مرا دید داد از آن باده کزان می ترسیدم از ملس باده مراشاعر:حمیدرضا غفاریان

غنچه لب های تو را دیدم و گشتم
مجنون ، تا صبح دگر می خندیدم

نقش رخ ات را به می جامم دیدم
در پی تو کوی به کوی می پرسیدم

پیر در میکده چون حال مرا دید
داد از آن باده کزان می ترسیدم

از ملس باده مرا رفت چنان سر
بی سر و پا بر در تو می لغزیدم

غافل از این حال پریشان ، زده باده
چو گیسوی رقصانت می رقصیدم

هلهله می کردم و بر کف به هوا دف
به گرد ماه چهره ات می چرخیدم

معنی این طواف در بزم شبانه
با دل و جان ای صنما می فهمیدم

سایه گیسوت چه طوفان زده ام کرد
چو برگ طوفان زده ای می لرزیدم

عقل گرفته بال و پر از سر می رفت
با همه عقل ، عیان می جنگیدم

معرکه گیرایت هوش ربا بود
تا به سحر مست در آن می لنگیدم

در محک عشق تو چندست عیارم؟
چند در این مهلکه ات می ارزیدم؟

ارادتمند ... حمیدرضا غفاریان




معرفی بهترین خودروهای تاریخ کشور آلمان