سراسر درد دارد شرح حالِ روزگارِ من
کسی هرگز نمی فهمد نگاهِ اشکبارِ من
مثالِ دختری کهِ دوستش شد همسرِ عشقش
ز راهِ دوستی هی مار می پلکد کنارِ من
بماند آن که با من نارفیقی کرد و نارو زد
بماند آن که بودهِ شاهدِ این حال زارِ من
مرا چون سیل با خود می برد این قطره هایِ اشک
"به جایی بر نخواهد خورد دردِ بی شمارِ من"
تو را تا زنده هستم در کنارِ خود نمی بینم
چه سودی گر بیایی روزگاری بر مزارِ من
سرگشته
سهراب عرب زاده
کسی هرگز نمی فهمد نگاهِ اشکبارِ من
مثالِ دختری کهِ دوستش شد همسرِ عشقش
ز راهِ دوستی هی مار می پلکد کنارِ من
بماند آن که با من نارفیقی کرد و نارو زد
بماند آن که بودهِ شاهدِ این حال زارِ من
مرا چون سیل با خود می برد این قطره هایِ اشک
"به جایی بر نخواهد خورد دردِ بی شمارِ من"
تو را تا زنده هستم در کنارِ خود نمی بینم
چه سودی گر بیایی روزگاری بر مزارِ من
سرگشته
سهراب عرب زاده