غزل استعاره


غزل استعاره

باز صدایت کردم نام آرام کننده ات را میسپارم به باد باز بوسه هایم را تو بمان دم پنجره ی صبحگاه باز بوسه ام را با بوسه برگشت بزن باز منتظرم در آن بام همیشگی آغوشت دگر باره مثل هر روز منتظرشاعر:فرید امیدی

باز صدایت کردم نام آرام کننده ات را
میسپارم به باد باز بوسه هایم را
تو بمان دم پنجره ی صبحگاه باز
بوسه ام را با بوسه برگشت بزن باز
منتظرم در آن بام همیشگی آغوشت
دگر باره مثل هر روز منتظر خورشید
معبودم باز بزرگی اش را نمایان میکند
بزرگترین بزرگی اش؛عشق را نمایان میکند
عشق گل ها به خورشید که آن هنگام سر باز میکنند
عشق پاک گل ها که در حضور ماه چشم به زمین دوخته اند
آن طرف تر آواز خوش نسیم پرندگان
عشق دو کبوتر در کنار هم،پرسه زنان
قلبم باز هوای تو و آغوشت را کرده
هوای چشمانت هوای خنده هایت را کرده
نازنینم عشق تو بیمه ی عمر من است
بودنت آرامش روح و این قلب من است
من و تو از پیش تعیین شده ی خداییم
بدان بزرگی عشقمان را که تایید شده ی همانیم
یادم آن فنجان چای دم کرده ی دستان تو
آن سحر گاه ها که می آمدم به سوی تو
خواب را بر خود حرام میکردم وقتی نبودی
صدای پایت که می آمد تو همه ی من میشدی
قلبم صدای پایت را که میشنید آرام میگرفت
آرام آرام سمت تو این مرد آرام میگرفت
هنگام ورودت مرا به آغوشت چه زیبا صحنه ای بود
لب هایم را به نوازش وجودت چه غزل استعاره ای بود
بی هوا میرسد وقت شروع دوباره ی روز دگر
روز را شروع میکنم با یادت باز مثل هر روز دگر
بر تن میکنم همان پیرهن نوازش چشمان تو
میپوشم آن بافت دوخته ی دستان تو
باز مثل هر روز به امیدت پروردگارم
شوق نفس کشیدن در هوای عشق آن نگارم.

#فرید

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


دانلود کتاب کار دیکته شب اول ابتدایی - کتاب گاج