یک پیاله عشق مهمانی ،بیا، تازه دم است
لطف باران، طعم گل دارد اگر بیش و کم است
چون بهار ناز نارنج ارم یا دلگشا
همچو بارانی که آرام و ظریف و نم نم است
جام ذهنت را بیاور پیش ، لب تر کن، بنوش
گاه ترش و گاه میگون ، گاه خرمای جم است
طبع آویشن ، نشسته در میان واژه ها
شاخ شمشاد است و گاهی پیچکی خم در خم است
ارگ و بارویی نباشد ، کلبه ای درویشی است
یک زمان آباد و گاهی همچنان ارگ بم است
می سراید نغمه ای، گه ناودان کلبه ام
مایه ی دلگرمی عشاق سبز عالم است
می نوازد شعر«راحم»، دوره گردی بی قرار
گاه زیری دل فریب است و زمانی هم بم است