حس و حالت را نمیدانم
حس و حالم را نخواهی دانست
در نقطه ای که بهم پیوستیم
من شکستم و تو
ممتدانه به راهت متعهد بودی
خطوط درهم شکسته ی گیسوانم مسیری بود برای عبور تو از من
به سمت نیستی
در تلاش بودم
عمق افکار زخم خورده ات را
ترمیمی باشم
اما تو به هزار بهانه
مسیری یافتی تا نیشتری باشی بر پی و جانمان
خواستی پرواز کنی
سد نشدم
ولی تو نادانسته
مرا هم به قهقرا بردی….
حس و حالم را نخواهی دانست
در نقطه ای که بهم پیوستیم
من شکستم و تو
ممتدانه به راهت متعهد بودی
خطوط درهم شکسته ی گیسوانم مسیری بود برای عبور تو از من
به سمت نیستی
در تلاش بودم
عمق افکار زخم خورده ات را
ترمیمی باشم
اما تو به هزار بهانه
مسیری یافتی تا نیشتری باشی بر پی و جانمان
خواستی پرواز کنی
سد نشدم
ولی تو نادانسته
مرا هم به قهقرا بردی….