گروگان


گروگان

گروگان گیرم که میرود از من عمر چو با یار میرود هر کجا میروم گلستانم میرسم یا نمیرسم بازی است که میوه ای ناب رسیده ام گیرم که یار هوس کند شاعر:حسن رسولی

گروگان


گیرم که میرود از من عمر
چو با یار میرود
هر کجا میروم
گلستانم
میرسم یا نمیرسم
بازی است
که میوه ای ناب رسیده ام
گیرم که یار هوس کند مرا لب و دندان بزند
یا نزند
دیرگاهی ست که مبهوت زیبایی من شده است
که خودش این چنین ناز مرا به رنج پرورده است
که کنج خلوت خویش
گنج شده ام
گنجشک ها به من مینازند
به من توک میزنند
مرا می کاهند
و همین فنای در یار زیباست قصد مقصود ست
خاکستر بر باد
که نگاه یار با من ست
سال+سار..




اولین بار چه چهره ای را در عکس دیدید؟ با این تست شخصیت مهارت عشق خود را محک بزنید!