من از این پنجره کوچک
رو به باغ
سال هاست
شاهد رقص گل و نغمه باد
در فصل بهار
وشادی مرغان و
چهره سر سبز درختان
در بها ران هستم ،
تنها اینجا و در باغ بهشت
دری تا به بهشت ،
من از این پنجره کوچک
نگران زردی وپژمردن
گل ها هستم
در فصل خزان در باغ زمان تنها شدم
وسپس
سوز وسرمای جان سوز فصل سرد
همه را من دیده ام به عیان
اه من میدانم
دست زرد پاییز
وسرمای جانسو ز زمستان
رنگ سرد وغمگین اش را
کرده در رخسار گل ها جاری
در رگ و برگ برگ گل ها جاری
اه می دانم ،
چهره باغ وگلستان هم
شده پژمرده از این همه
جبر ونا بسامانی فصول
جامه ها شان همه چاک
دل ها همه مالامال از
این همه رندی خزان وسردی بعد از آن
وجملگی منتظر بوی بهار
و فرصت سبز حیات
که پیامی دارد
در باور این همه گل !
در بهاران بهشت اینجاست
پنجره را بگشاییم
بهرام معینی (داریان ) زمستان ۹۸
رو به باغ
سال هاست
شاهد رقص گل و نغمه باد
در فصل بهار
وشادی مرغان و
چهره سر سبز درختان
در بها ران هستم ،
تنها اینجا و در باغ بهشت
دری تا به بهشت ،
من از این پنجره کوچک
نگران زردی وپژمردن
گل ها هستم
در فصل خزان در باغ زمان تنها شدم
وسپس
سوز وسرمای جان سوز فصل سرد
همه را من دیده ام به عیان
اه من میدانم
دست زرد پاییز
وسرمای جانسو ز زمستان
رنگ سرد وغمگین اش را
کرده در رخسار گل ها جاری
در رگ و برگ برگ گل ها جاری
اه می دانم ،
چهره باغ وگلستان هم
شده پژمرده از این همه
جبر ونا بسامانی فصول
جامه ها شان همه چاک
دل ها همه مالامال از
این همه رندی خزان وسردی بعد از آن
وجملگی منتظر بوی بهار
و فرصت سبز حیات
که پیامی دارد
در باور این همه گل !
در بهاران بهشت اینجاست
پنجره را بگشاییم
بهرام معینی (داریان ) زمستان ۹۸