قهوه zwnj;ی نکاهت


قهوه zwnj;ی نکاهت

اگر احساس من در قلبت،ارزشمند می‌افتاد کنار  قهوه ی  تلخ  نگاهت،،  قند  می افتاد اگر  همسایگی، با چشم های تو، میسر بود اگر تصویر تو، هر دفعه  با لبخند می افتاد تماشایت، دگر در انحصار چشمشاعر:علی سلطانی نژاد

اگر احساس من در قلبت،ارزشمند می‌افتاد
کنار قهوه ی تلخ نگاهت،، قند می افتاد

اگر همسایگی، با چشم های تو، میسر بود
اگر تصویر تو، هر دفعه با لبخند می افتاد

تماشایت، دگر در انحصار چشم هایم بود
اگر این آرزو، با عشق و تو،هم‌بند می افتاد

من هر فالی گرفتم تا ببینم،"دوستم داری"
شدیدا حس‌وحال حافظ،آنجا گند می‌افتاد

چه حالی میدهد یکدفعه"میم مالکیت" را
ببینم بعد از اسم من فقط پسوند می‌افتاد

چرا سهم‌من‌‌از گلخندهایت،تاکنون‌هیچست
مگر یک‌وعده‌ لبخندت،برایم‌چند می‌افتاد؟

چه شد باور نداری عاشقیهای مرا‌،ای یار
چرا هر صحبت من اولش،سوگند می‌‌افتاد

مقصرنیست این شاعر،اگر اینگونه گردیده
که با سوگ سیاوش شعر او مانند می‌افتاد

هجوم عشق را،از سمت من یکروز میبینی
که هر رخداد احساسی،شب‌اسفند می‌افتاد

علی سلطانی نژاد

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


نامه به دوست صمیمی ؛ 7 نمونه متن نامه به دوست ،جدید و محبت آمیز